جام جهانی...توریست...عشق یا صنعت فوتبال

سلام این چند روز تب جام جهانی و گردشگرایی که تو خونه هاشون موندنو برای دیدن به آفریقای جنوبی نرفتن.....چرا؟؟؟چون اینجا آفریقاست..

اگه این رویداد ورزشی تو یه کشور اروپایی یا امریکا برگزار می شد فکر می کنید چند برابر این مقدار به دیدن این رویداد میرفتن رویدادی که کم کم داره به یک صنعت  تبدیل میشه: صنعت فوتبال

صنعتی که فقط یک شب پخش بازی رئال بارسلونا از چند سال کار کردن مفید برای جهان بشریت بیشتر درآمد داره...

بازی های این دوره در ورزشگاهی افتتاح شد که ایده اصلی اون از یک دیگ آفریقایی گرفته شده بود. در بین کشورهای جهان تنها یک کشور این بازیها رو به صورت قانونی برای مردمش پخش نمیکنه اونم کشور کره شمالی هست که خودش توی جام جهانی با تیمهای برزیل، ساحل عاج و پرتغال هم گروه هست

ورزشگاهها به راحتی قابلیت اینو دارن که مثل موزه جایی باشن برای عقده های معمار های که کار هاشون خیلی پرخرج اند و هر کسی نمیتونه برای هر جایی اینطور طرح هایی رو اجرا کنه موزه ها، اماکن توریستی و جدیداً اماکن مذهبی میتونن بهترین نوع این طور معماریهایی باشن معماری هایی برای پول خرج کردن مردمی که می خان چند وقت خوش باشند ... همین خوش بودن به طور نا محسوس مافیایی برای عدهای درست کرده که براحتی میتونن پول در بیارن، سیاست تعیین کنن، قانون وضع کنن، بخندن، بخندونن وکلی کار دیگه که حتی فکر نمیکنیم این جور مافیایی تو کار باشه دقیقاً مثل مد و مد گرایی تو لباس که عزیزان توی مجله فصل نو به تفصیل به این مقوله پرداختند

 

ولی بازم به کره شمالی که اینقدر میفهمید که جلوی این موج پرقدرت مثل یک صخره وایستاده.....  زنده باد محدودیت

وقتی نتیجه این بازی ۲-۱ به سود برزیل تمام شد و کره تونست یه گل بزنه و اونو به رهبرش کیم جونگ ایل تقدیم کنه واقعاْ.....

زنده باد باقیماندگان نسل غیرت

اظهارات سایت حمید استیلی هم در مورد رهبر کره شمالی جالبه برای دیدن  اینجا رو کلیک کنید

فرم یا عملکرد

هممون میدونیم که دغدغه همه دانشجوها واسه طراحی درگیری  فرم و عملکرده.وهمینطور میدونیم که اساتید هم اختلاف زیادی سر این موضوع دارن که بعضی مواقع هم پیش اومده که سر این موضوع به هم توهین هم میکنن! 

ولی آیا این تفکر درسته که ما بخوایم بین فرم و عملکرد تمایز قائل بشیم.یکی از بهترین اساتیدم همیشه میگفتن:این درسته که عملکرد بسیار بسیار بر فرم مقدمه ولی فراموش نکن که علاوه بر اشخاصی که داخل ساختمونند وشاید شمارشون به چند نفر هم نرسه ،روزانه هزاران هزار نفر از کنار اون ساختمون میگذرن .و ممکنه یه فرمه خوب به اونا آرامش بده وبرعکس یه فرم بدم تاثیر روانی منفی واسشون داشته باشه.

مهم فرم و عملکرد نیست این مهمه که من روحیات رو بشناسم، بفهمم چی کجا درسته، روابط ها رو درک کنم و به کوچکترین چیزها اهمیت بدم حتی نوع سنگ قزنیز توی یه ساختمون بزرگ

 

*بفهمیم بی هدف نکشیم وباور کنیم که آنهایی که فرم را کشیدند، با درک تمام معانی این کار را کرده اند،البته ممکن است این درک از راه شناخت نباشد و شهود باشد،اشراق باشد،دریافت حسی معانی باشد که قطعا هم بوده

ولی آیا ما بدون شناخت آنرا نگاه کنیم و بگوییم قشنگ است؟

نه این معنا پشتش سر هست واین بدان جهت زیباست*

نظر خواهی

لطفاً به دو نظر خواهي گوشه سمت راست پايين صفحه دقت كنيد....... نظر بديد كه به نظر شما كدوم گزينه درست هست

ادبیات و معماری (فضا)

بعضی از واژه ها برای تک تک ما معانی خاص دارد و برداشت هر کدام از ما از آنچه در مورد آنها فکر میکنیم اختلاف خواهد داشت این اختلافات ممکن است کم یا زیاد باشد در بعضی واژه ها ممکن است بتوانیم دو یا چند برداشت کنیم اما در بعضی واژه ها امکان دارد ذهنیت ما در مورد آن واژه چیزی نباشد که در ذهن کسی دیگر است. تفاوت ها و تنوع ها در جهان و تفکرات مختلف نتیجه این برداشت ها از واژه ها و عوامل مختلف است. بعضی وقتها اگر این برداشت ها نبود دنیا خیلی کسل کننده می شد و هیچ تنوعی وجود نداشت. تمام این مقدمه چینی ها برای این بود که یک کلمه را در دو هنر متفاوت و برداشت های خاص آن کمی مقایسه کنیم. با توجه به مباحث مطرح شده در این زمینه توسط آقای نیا خلیلی در سایت www.Memaran.ir و مقایسه های ایشان در این شماره فقط به بررسی فض در ادبیات و معماری میپردازیم، واژه ای که گاهاً دانشجویان دیگر رشته ها ما را به این واژه میشناسند. البته من در اين پست از صحبتهاي ايشان زياد استفاده كرديم ولي به جاي سه گفتار ايشان حتماً به مطالب بيشتري اشاره ميكنم..مثل ايده ، خلاقيت، حركت، و .... در مورد فضا در معماری زیاد شنیده ایم - فضا می تواند احساسات را نشان می دهد... - فضا فکر را به سویی خاص و فضایی خیالی دیگری معطوف می کند... ولی برداشت من از فضا در معماری کالبدی است که به صورت بصری قابل درک است و می تواند مسیری برای برای ذهن باشد. ما همیشه معماری را به عنوان خالق و سامان دهنده فضاها می شناسیم و چشم به عنوان بزرگ ترین درک کننده از حواس ما بیشترین تاثیر را از فضا میگیرد البته بقیه حواس هم در درک بعضی از فضاها اهمیت دارد. بیشتر از این در مورد فضا در معماری نمیپردازیم چون همه آشنا به خلق، ساماندهی و تناسبات فضا در معماری و نمونه های ایجاد شده هستید. اما فضا در ادبیات... شاید تا به حال به این مقوله فکر نکرده باشید که در ادبیات هم میتوان فضایی انتزاعی تر از معماری به وجود آورد در ادبیات دیگر این چشم نیست که فضا را درک کند و برای فضا کالبدی مشخص نشده است در ادبیات و به خصوص شعر فضا وسیله ای است که با آن تفکرات، اندیشه ها، احساسات و عواطف را به راحتی میتوان به دیگران منتقل کرد. از این نظر که شاعر یا نویسنده با توجه به جهان بینی خاص خود نسبت به دنیا دست به خلق فضا می زند، ادبیات با کلیه هنرها مشترک است، یعنی در تمام فضاهای هنری این جهان بینی هنرمند است تا دست به خلق فضا بزند، همانطور که معمار با فرم ها، اشکال، خطها و محیط میتواند فضایی برای بیان آنچه که به آن معتقد است و به آن فکر میکند ایجاد نماید شاعر هم با هم پیوستن واژه ها و ایجاد صحبتی منظوم،موزون و با ریتم میکوشد تا فضایی خلق کند که شنونده با او مسیر و به عمق معنای فکر او پی ببرد. اگر برای فضا در معماری مسجد شیخ لطف ا... یا باغ های ایرانی را مثال بزنیم، در ادبیات هم شعر مشهور اهل کاشانم سهراب سپهری مثال خوبی بر ایجاد فضا در ادبیات است. در ایران به علت قوی نبودن و در برخی ادوار مشروع نبودن هنرهایی مانند نقاشی، مجسمه سازی و موسیقی ایجاد فضا در مسیر دهی افکار و نشان دادن تفکرات به وسیله ادبیات در تمام تاریخ ایران به چشم می خورد از ایجاد فضاهای حماسی در شاهنامه، اخلاقی، ادبی در داستان های نغز و شیرین سعدی، عارفانه در غزل حافظ، و آموزنده در تمثیل و شعر مولانا تا جهت دهی تفکرات انقلابی دهه های 40 و 50 شمسی میتوان به قدرت ادبیات ایران پی برد، قدرتی که ما در معماری حال حاضر ایران به علت فقر فضایی نمی یابیم قطعه اي براي مثال در فضا در ادبيات در رمان كليدر براي اين پست مناسب ديدم اگر اين رمان را خوانده باشيد مربوط به زماني است كه گل محمد از مارال به سوي جنگي روانه ميشود كه انتهايش شكست گل محمد است محمود دولت آبادي با زيبايي كلام با فضا اين مفهوم را ميرساند كه در دل مارال چنين است يا به جنگ نرو يا مرا هم با خوت ببر::

 گل محمد بازگشت و به زن نگریست چشمان مارال همه نگاه بود ونگاهش همه نیرو.چندان که پنداری توانستی رخنه در سنگ بیفکند.گل محمد یکبار دیگر در چمبر دهشتبار چشمان زن خود گرفتار امده بودو این بار قید از مایه ای دیگر بود.به قصد برداشتن سهمیه ی فشنگ خود از خورجین نیز نمیتوانست گام از گام بردارد چرا که پاهایش در زمین میخ شده بودندوخود پنداری طلسم شده بود ناچار لابه کرد:آزادم کن مارال. . .یخ چشمان زن شکن برداشت وگل محمد باز گفت : آزادم کن.دلم را دلم را گرم کن مارال.آزا دم کن زن من.دل در پی اگر جدا شوم دستهایم رعشه میگیرند دل در پی اگر جدا شوم پیشتر از انکه بکشندم دلم را باخته ام . مارال:تو من را میکشی گل محمد تو من را میکشی با جدا شدنت (كليدر . محمود دولت آبادي) در مورد عناصر مشترک دیگر بین معماری و ادبیات در پست هاي آتی باز هم سخن خواهیم گفت...

اعتماد به نفس

از خود دور شویم

کمی دورتر......

در چند قدمی خود باستیم .                        

 و بپرسیم

این کیست............................؟

گاهی اوقات فقط اعتماد به نفس که موجب میشه ما طرح بهتری داشته باشیم. البته نه از نوع فانتزی و کاذب.

 بعضی مواقع اساتید هم به عدم اعتماد به نفس دامن میزنند و با تعریف از دانشگاه های دیگه میخوان ایجاد رقابت کنند. غافل از اینکه دارند برعکس عمل میکنند

در این راستا هرزگاهی به اینترنت سری بزنید و کارای دانشگاه های بزرگ رو ببینید.اونوقت که  میبینین هیچ فرقی با هم ندارین.

ممکنه درست باشه که بعضی از این دانشجوها مطالعه بالایی دارند. ولی یادمون نره حفظ کردنه چندتا اسم کارایی نداره. البته خوبه که ما این آثار رو به خاطر بسپاریم و دلیل برتری و اسم درکردنش رو بدونیم. ولی اسم حفظ کردن فقط به درد دوران دانشجویی میخوره و بس. مگر اینکه بخواین داخل دانشگاه  تدریس کنین.البته این نظر منه.

همیشه قبل از طراحی با خودتون تکرار کنین که طرح من بهترینه. در این صورت تلاشتون هم بیشتر میشه و در نهایت طرح بهتری هم خواهین داشت.یه بار امتحان کنین!!!