رسوای زمانه منم....

تغییرات در سال های اخیر به اندازه ای شتابان و با سرعت بالاست که هر سال این زمونه به اندازه دهه های پیشینه....

تغییرات در سال های اخیر به اندازه ای کند و کم سرعت شده که هر سال این زمونه به اندازه چند هفته آیندست....

تفاوت ها زندگی رو مشخص و راه ها رو هموار می کنن....

تغییرات هم مثل خیلی چیزای دیگه کاملاً نسبی خودشون رو به رخ می کشن....

خیلی وقت شده وقت نکردم تو وبلاگ بنویسم و الان دوست دارم دوباره همگام شم

با تغییرات... با تکنولوژی روز

قدیما میگفتن خواهی نشوی رسوا هم رنگ چماعت شو....

من باید در این یه مورد آهنگ رسوای زمانه منم رو حفظ کنم....

باید منو ببخشید که نمیتونم تکنولوژی دیگه ای رو جای بروزر انتخاب کنم

"شاید"، خاطراتی برای تمام معماران

"شاید" نمیدونم چرا ولی خیلی زیاد عاشق این کلمه ام کلمه ای که هر وقت به چیزی ایمان دارم باورش دارم و دیگه خیلی سخته از دستش بدم ایمان و باورم در اون زمینه رو متزلزل میکنه باوری که شاید اصلاً اشتباه باشه... شک و قرار دادن فرد در دو راهی بعد از اعتماد ورسیدن به باور اصولاً کار خوبی هست یا نه ؟ و اینکه چه کسانی در این زمینه فعال بودند همیشه برای من جالب بوده دید جالبیه رو به جهان هستی و باورها...

شک همیشه در ذات واقعیت ها حقیقت های بزرگی رو برملا کرده که امروز به واقعیت هایی تبدیل شدند که باید دوباره به اونها شک کرد ...

امانوئل کانت فردی که در دوران عقلانیت به خود دوران یعنی عقلانیت محض شک کرد... اما مطمئناً نقش عقل رو در زندگی بشر پنهان نمیکرد...

کتابهای کانت را از اینجا دانلود کنید

عمر خیام هم یکی دیگه از شک کننده ها به آنچه به آن ایمان داشت بود شک به خدا شکی که حرف زدن توی اون وادی دقیقاً مثل راه رفتن روی لبه شمشیر بود چه برسه به شعر گفتن ... اما تنها هنرمندی میتونست اینطور شکاکانه به موضوع نگاه کنه که خودش عمیقاً متنفره از کسانی که بدون دلیل و تنها با جبر جغرافیایی و جبر دوران به خدا ایمان دارند...

قومی متفکرند اندر ره دین****قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از آن که بانگ آید روزی****کای بیخبران راه نه آنست و نه این

شک در کلییت خودش چیز بدی نشون داده نمیشه اما نمیدونم چرا اینقدر واژه مضموم و بدیه...

شک من به تمام باورها و دستاوردهای معماری همیشه خودم رو اذیت میکنه و این تعصب برای خودم پیش میاد که نکنه آون چیزی که بدست آوردیم بهترین حالت هایی هست که میتونستیم خلق کنیم

البته باز هم در این شک نداریم که هممون از 100 درصد توانایی هامون استفاده نمیکنیم شرایط محیطی فردی اعتقادی که مهمترینشون همون اولی هست نمیزاره که یک معمار خودش باشه ...

این باختن نقش خود، که شاید ها نقش اساسی در اون نقش پررنگی ایفا میکنند، خاطراتی برای تمام ماست....

این مطلب آخرین مطلب سال 91 و آخرین مطلب دوران تجرد من و یکی از دوسداشتنی ترین بحث های من بود (برای خودم)

رفاه- معماری-انسان

رفاه- اقتصاد- سیاست های اقتصادی مسئولان کشوری- تحریم های کشورهای جهان علیه یکدیگر - بالا رفتن قیمت طلا در بازار های جهانی - چند گانه شدن نرخ ارز - کشمکشهای سیاسی کشورهایی با سیاست های متفاوت - فشار های اقتصادی بر زندگی مردم - کم شدن بودجه پروژه های عمرانی در داخل کشور- قوانین دوره جدید برنامه و بودجه برای تمدید صلاحیت مشاوران- بسته شدن و منقضی شدن گواهینامه مشاوران زیادی در سرتاسر ایران- تبلیغات منفی علیه یک کشور و به به و چه چه کردن بعضی شبکه ها برای کشور خود - علاقه به زندگی در رفاه بیشتر، حقوق بالاتر، و زندگی به اصطلاح آزادتر همه و همه تاثیراتی بر معماری کشور ما داشته و خواهند داشت.

 لرزش شدید نمودارهای قیمت طلا در بازار های جهانی، و بالاخص ایران دید مردم را در مورد نحوه سرمایه گذاری عوض کرده است.

هر چند وفاداران معماری معاصر ایران هنوز از پیشه شان دل نکنده اند و به شغل شریف بساز بفروشی مشغولند ولی در حالت کلی مسائل و مشکلات اقتصادی از طرفی و دیدگاه قبله گرایانه غرب از سمتی دیگر معماری ما را وارد مسیری میانبر به سوی مدینه فاضله کرده مدینه فاضله ای که شاید در حقیقت سرابی بیش نباشد.

کارو اثرات معماری معاصر ایران جدا از کارهای اصیل و معدود اکثراً به دنبال خلق فرم های زیبا پسندانه غربی با تخریب عملکرد و در برخی موارد تقلید ناشیانه از یک اثر مسیر آینده معماری ایران را کاملاً مه آلود کرده است همانطور که قیمت دلار و طلا قابل پیش بینی نیست مسیر معماری نیز بستگی به معماری جهانی دارد سبکی جدید اگر یکباره در جهان ظهور کند چند سال بعد اثراتش را در دانشگاههای کشور مشاهده می کنیم.

همانطور که در حال حاضر شاهد کارهای دیکانس در کارهای دانشجویی هستیم هر چند استادان و صاحب نمره های عرصه های دانشگاهی به این کارها نمره پایین دهند اما فکر بچه ها را نسبت به این کارهاعوض نمیکنند نه که نتوانند – وقت ندارند و این باعث میشه آثار دیکانس دانشجویی بدون پیشرفت در دوران بازار کار وارد حیطه عمل شده و اثراتی نا پخته و بسیار خام و صلب به اجرا درآیند

نگاه به قدرت برتر که زمانی ما بودیم و الان غرب گرسنگی و ولع ما برای آن ها شدن را روز به روز گسترش می دهد – کمی باید گرسنگی کشید تا به قناعت رسید

 

معمار دینی

اونوقت ها معمار شیخ هم بود (عالم دینی)  کار ها به اندازه الان تخصصی نبود یا اگه بود کسی به این تخصص اندازه الان اهمیت نمیداد

معمار مث بقیه مردم بود نماز ظهر که میشد چند ساعت استراحت داشت بعدشم دوباره کار تا بعد عصر

بعد از این مدت که تو طول سال بین 7 تا 10 ساعت متغیر بود دیگه واقعاً مال زن و بچه هاش بود

اینه که میگن زمستونا نمیشه کار کرد چون روز کوتاه تر بود... معمار فدای معماری نمیشد زنش هم از این که زن معمار شده احساس بدبختی نمیکرد که شوهرم تمام وقتشو گذاشته برای معماری... همه چیز جای خودش رو داشت یه نظم مثل نظم باغ ایرانی همه چیز سر جاش بود منظم و تمیز از چیز دیگه

زن - معماری - فراغت - بچه - نماز - کار-  بعضاً کشاورزی و دامداری- سر چهار راه نشستن -  لذت های زندگی خانوادگی - مهمونی های شبونه همه و همه بودن سر جاشون بودن اما فرقی که با حالا میکردن این بود که معمار فدای هیچکدوم از اینا نمیشد با همه بود مشکل اقتصادی داشت اما قانع بود زمونه این زمونه نبود میشد هزار جوره باهاش کنار اومد

معمار امروزی معمار نیست موجودیه که از بس به کارش میرسه با زن و بچش غریبس خداش شده پول!!!.   زن شده موجودی که تحملش میکنی بعضی موقع ها هم دوسش داری زندگی میکنی که به جایی برسی به جایی که معماری بزرگتر از معمارهای دیگه باشی

معماری که روزی برای خیلی ها مقدس بود معماری که در خدمت مذهب و دین بود امروزه کثیف شده نه که مقدس نیست نجسه نجس

یکروز میبینی دراز کشیدیو عزرائیل رو سینت نشسته و همه میگن اشهدو بخون.... مهندس الان فکر اون موقع رو بکن این معماری مقدس اونجا میتونه بدردت بخوره یا تمام عمر با یه معماری نجس سر و کله میزدی

چند بار سر این موضوع رفتم تو کما بین معماری مقدس و معماری نجس راه زیادی نیست هدفت مهمه خدمت تو به خلق  یا خدمت خلق به تو ؟

خلاقیت معمار بهتر

شبیه یک دیونه بودم که با نگاه حسرت امیز وایستاده و کج داره به تلویزیون نگاه میکنه ... زیاد تلوزیونی نبودم به خاطر همین داداشم شک ورش داشت که سالمم یا نه.... یاد روزای گذشته نه چندان دور میافتادم که با یه فیلم اسکیس صدیق شب مون رو صبح میکردیم یا با دو ماژیک و چند تا روان نویس چه ذوق و شوقی داشتیم واسه کشیدن

حقاً بدردمون خورد

وجداناً اول معمار شدن باید این چیزا رو یاد گرفت....

الانم به لطف دانشگاههایی مث دانشگاه ما دیگه همه معمار شدن و به صرفه هست که یه نفر بره پشت تلوزیون و جلسه کلاس درسو عمومی تر از عمومی کنه

ساعت شش تا شش و نیم این برنامه در شبکه اموزش شرو میشه تو روزای اداری هم برنامه پخش میکنه (جمعه تعطیله)

برنامه خلاقیت معماری رو میگم که تازه گی ها فصل دومش هم شروع  شده البته دوستن زحمت کشیدند و فصل اول رو گذاشتند برای دانلود....

آقای عماد الدین زند هم مانند بقیه اساتید راحت و روان خط میکشه و تمامی انسانهای جلوی تلوزیون رو به تحسین وادار میکنه .... تحسینی که خیلی از بچه های معماری در ابتدای فیلمهای صدیق و طایفه و مهدی نژاد از خودشون نشون میدن .... اما امروز دیگه اون روزگار نیست بچه های معماری هم مثل کمیت شون زرنگ هم شدند و کار هر کسی رو قبول ندارن

حتی تو یه بحث دانشجویی گفت فلانی زیاد تو کنکور قبولی میده درست اما این دلیل معمار بهتر بودنش که نیست!!!! جل الخالق دمت گرم بچه با این سن و سالت که درک و شعوری داری؟


هیولای نادانسته هیولا

بعد از چند سال دیروز دو درس افتادم این یعنی که شرایط نمیزاره آدم متخصص و با سواد بشه و فردا روز تو مملکت یه قاتل شهری دیگه با یه وبلاگ تو مملکت راه خواهد رفت و نظریات احمقانه ای از روی دلسوزی خواهد داد و با زبان چرب و نرمش همه چیز رو به هم خواهد بافت و شهر قارچیش رو بدتر از بد خواهد کرد آنچنان که هست و بوده بدتر خواهد شد  و انسانی شریف از این هیولای نادانسته هیولا انتقاد خواهد کرد و هیچ کس وبلاگ این انسان شریف رو نخواهد خوند و برای وبلاگ عزیزش تره هم خورد نخواهد کرد.

این یعنی الان برید وبلاگهای منتقد از مسولان رو به دقت بخونید تا خدای ناکرده شما دیگه مث ما نیفتید توی چاه.

به سخن کار برآید به عمل نیست بابا جان!

شاید شما هم مثل خیلی های دیگه اهل حرف زدن نباشید و دوست داشته باشید خودتون رو با عمل تون ثابت کنید. اینجوری میتونید به همه اون کسایی که بهتون میگن تو زندگی به هیچ جایی نرسیدین بفهمونید که رسیدید خوبشم رسیدید. شاید هم مث خیلیای دیگه نقد رو به نسیه ترجیح دادید و در جا با یه زبون نرم همونجا به تمام دوستان و آشنایان ثابت کنید که بعله بنده هم به جای رسیدم و برای کلاس هم که شده یه وبلاگی، سایتی زدید و برا خودتون صاحب سرچی شدی تو دنیای مجازی...

میگن ریشه های سخنوری و علم سخنوری رو یونانی ها به جهان دانش نشون دادند و به همه فهموندند که تنها کار علم و تجربه نیست که علم رو به جلو میبره همین یونانی های هم تونستند با سفسطه و سخن کاری بکنند که در آن واحد به شما ثابت کنن که شیر سیاهه و خورشید از مغرب طلوع میکنه.

البته بعدها سخن و عمل در کنار هم به صورت متعادل دراومد و تنها سخن وری فضیلت به شمار نمی آمد. کمی اونورتر(هم مکانی هم زمانی) اعراب در بیابان های داغ شبه جزیره هم به سخن وری و هم به فصاحت کلام اعتقاد بسیار راسخی داشتند اونقدر که شاید یه عرب که سخن فصیح و لهجه نابی داشت رو برتر از متمولین خودشون میدونستند.... این چنین شد که ایران یا همین سرزمین خودمون بعد از قرن ها و بعد از اختلالاط فرهنگی و قومی (که خوشبختانه به زبان ایران لطمه ای وارد نکرد) تونست دو عامل از دو فرهنگ همسایه رو به خوبی در کنار هم قرار بده و به مدد علم ایران بیاره..... علم کلام و به تبع اون فلسفه و منطق رو از یونان (که بعدها با عرفان های شرقی و به خصوص هند اختلالاط زیادی پیدا کرد) و فصاحت و بلاغت در زبان رو از همسایگان عزیز!!! عرب.

نشانه های علم کلام و منطق گرایی رو در آثار بوعلی (البته بعدها کسانی چون غزالی و رازی به مخالفت با این طرز فکر پرداختند) و نشانه های بلاغت و فصاحت کلام رو در آثار حافظ و سعدی به خوبی میتوان مشاهد نمود .

امروز هم در آثار افراد مطرح در تمامی زمینه ها میتونید دعوای سخن و عمل رو ببنید که یکی میگه فلانی اگه معمار بود کار عملی داشت و اون یکی میگه اگه فلانی معمار بود در مورد کارش میتونست حرف بزنه . البته گرایشات سخن و عمل در باب معماری دو ریشه جداست (نظر شخصی من) یکی مثل دریدا یا دلوز رو در نظر بگیرید یا از ایرانی ها که بهتر بفهمید دکتر فلامکی  معمار ها بدون شک از گفتار این بزرگان استفاده های زیادی برده اند اما خودشون کار اجرایی انجام ندادن!! شاید هم این مساله درسته اما تو ایران تعادل حرف و عمل رو به هم زدیم؟ شاید هم زیاد داریم ایراد میگیریم آخه کلاً ما ایرانی ها ایراد گیریم مثلاً یه بنده خدایی تو ایران یه طرح شاخ میزنه همه ایراد میگیرن میره مسابقه بین المللی اول میشه!!! این دعوا خیلی وقته به دانشگاه هم کشیده شده که اساتید پاسخ کار آکادمیک در برابر کار بازاری رو بهش دادند البته شاید هم پاسخ جالبی باشه ولی به نظر من ازین به بعد مثل دهه 70 که بحث داغ دانشگاهها بحث مدرن و پست مدرن بود الانه بحث بحث حرف و عمله دانشجویی که بعد از 18 سال درس خوندن وارد بازار کار میشه خوب میتونه حرف بزنه اما تو کار اجرایی میلنگه!! این یک فاجعست بخدا فاجعست از اون فاجعه  هایی که استاد بابتش به شرفش قسم میخورد

شاید با کمی تعدیل بشه این لنگی کارشناسان معمار رو به سیل جمعیت دهه 60 ربط داد اما باز هم کیفیت کار حاکی از چیز دیگه ایه

کیفیت بد ساختمانهای مسکونی که بناهای غالب کشور رو تشکیل میدن حاکی از بی سوادی عملی متخصصین جامعه ست. و این باز یعنی فاجعه

سواد کم مسولان شهر و نگاه شدید به کمیت های شهری شهر ها رو اونقدر بی ریخت کرده که شاید اگر درخت ها نبودند شاید نمیتونشتیم امیدی به پیاده روی داشته باشیم...این یعنی کم سوادی قشر مسئول و این یعنی فاجعه

سایه بسان زندگی

انبوه درختان کاج که به وسیل شیره چسبناک و قد و قامت برافراشته جلوی بادهای پر از گرد و خاک رو میگیرند رو بیشتر از هر کجای خراسان جنوبی میتونید تو بیرجند ببینید

باد و سایه دو عامل مشخصه این اقلیم و دیار هستند که اگر از این دو عامل خوب استفاده نکنید مطمئناً زندگی تو فضای خونه و شهر رو سخت میکنید

انبوه درختان کاج سایه های گسترده در شهر و مخصوصاً پیاده روها ایجاد کردند

برای درک بهتر اهمیت سایه در این اقلیم به اینجا و اینجا که دو مقاله از مجله هنرهای زیبا معماری و شهرسازی هستند مراجعه کنید.

برای دیدن سایه ها در میدان مرکزی شهر بیرجند به اینجا و قسمتی از بافت جدید بیرجند به اینجا مراجعه کنید. توی پرانتز بگم اهالی بافت جدید این قسمت شهر که تو لینکه اصلن از مطلوبیت اقلیمی محله شون راضی نیستند ...البته بیشتر برای نداشتن سایه برای پارک ماشین

اگر حوصله داشتید و به دو لینک بالا توجه کرده باشید می بینید مطلوبیت رابطه صد در صدی با سایه تو این اقلیم داره.

فضاهای شهری در نواحی گرم و خشک خصوصاً کویری بدون سایه حالا دیوار یا درخت یا حتی یه مصنوع سوم اصلاً معنا چیدا نمیکنند مگر اینکه در زمستون روبه آفتاب نشین ها اون فضا رو به فضای شهری تبدیل کنند که توش تعامل اجتماعی برقراره.

این روزها در بیرجند پدیده شوم کاج کشی برقراره یعنی برای تعریض این خیابون همین درختایی که تو تصویر لینک میبینید دیگه اصلاً وجود نداره و این مطلب هنوز تو نقشه های گوگل به روز نشده که نشونتون بدم ... جالب اینجاست که مردم هم از دلباز شدن خیابان احساس رضایت دارند و اما من چه گناهی کردم که زیر آفتاب لق لق زنان باید تا اونور خیابون طالقانی برم؟

معماری مد گونه

بررسی معماری در تاریخ معماری چه جهان و چه معاصر تفاوت های معماری دوره ای ... زمانی و مکانی رو بد جور به چشم آدم میاره... انسانی که غار نشین بود تا انسانی که پشت اینترنت وبلاگ می نوشت مسلماً فرقهای زیادی داره و باید اقرار کنیم که این انسان نادان وبلاگ نویس هم با انسان آینده که موجودی طماع و قاتل نسل خودشه فرق هایی داره .... تا الان ما از سه انسان نام بردیم غار نشین(قبل) وبلاگ نویس (حال) و قاتل (آینده).

این سه انسان نیاز هایی دارند که اگر با دید باز تری به اون نگاه کنیم شباهتی در نیاز های اونها هم نمیبینیم و به نظر من شباهت ها کمتر از فرق ها در این سه انسان است ابراهام مازلو واضع این نیازهاست

اینکه چطور نیاز ها پدید اومدن و چطور جبران میشن و چطور "خود" تحقق پیدا میکنه بماند (برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید) دوباره کلیک کنید

ولی این چهار دسته نیاز در وجود هر سه انسان دوره های گوناگون بوده و هست

و به نظر من اگر نگاهی فراتر از نوک دماغ به دنیا بندازیم و دنیا رو زیبایی امروز یا دیروز خودمون و فرم هایی که توی دنیای ما خلق شده ندونیم معماری از حالت مد در میاد و به شکل تکاملی انسان وار با سرعت بالاتر دیده میشه.

سوالی ممکنه ذهن من و شما رو بخارونه :

معماری امروز بهتره یا دیروز؟


image













معماری ما برای" ما " بهتره


گره سه پیچ زندگی

ازینجا مونده ازونجا رونده دوسال مبهم پیش روبعدش مبهم تر از مبهم و کلی غصه و دردایی که سه چهار روز دیگه عمر بهشون میخندیم و یاد ایام میکنیم

با اعتماد به نفس برای کار یکم دلهره از تجربه کم و مسخره شدن. رویای غول شدن تو معماری و شرکت تو مسابقات و چشم به گذشت زمان برای مشهور شدن تو جامعه ای که شایدم بزرگ نباشه.

این در و اون در زدن برای کار تو یه مشاور بزرگ. فکر راه انداختن مشاورو نمایندگی از یه شهر دیگه . فکر زدن یه شرکت طراحی داخلی و طراحی آشژزخونه و در و پیکری که تو دفاتر فنی تهیه نمیشه.

کلاس تری دی رفتن و انجام دادن کار دانشجویی. فیس بوک و اعتیاد به اینترنت و تعریف از دوران دانشجویی پیش اقوام.

رفتن تو فکر دختر یا پسری که بتونی باقی عمرتو باهاش باشی و باهاش حرف بزنی و بفهمتت.

رویای دانشگاه بزرگ رفتن. خارج رفتن و برای خودت کسی شدن.

فکر استادی دانشگاه و تحول جامعه معماری به وسیله " تو " و اینکه "من" معماری این مملکتو بهتر از این میکنم

فکر این که چقد وقتمون رفت از بس ازین شهر به اون شهر رفتیم تا معماری بخونیم

حسرت گذشته خندیدن به اون و سعی به فکر نکردن به اون

یه تیکه کاغذ آ چار که توش نوشته تو مهندس معماری شدی

همه و همه فکرای امثال من و شماهاییه که فارغ شدیمو تو گره سه پیچ زندگی داریم سینه کشیو با دنده سنگین میریم بالا

همش فکره که میگذره برای روزای بهتر

و آخرش هیچ نتیجه ای نمیشه گرفت جز این که بگیم " امیدوارم خوب بشه" " به امید روزای بهتر" "به امید موفقیت"

بعد از چند ماه فکر دیگه یه کلمه چهار کلمه ای که تو دانشگاه یادتون دادن باید روی پیشونی داغ بشه و تا آخر عمر پاک نشه: "تلاش"

بزغاله قوی یا گل فیش خوشکل؟

بچه که بودیم با خونواده میرفتیم روستا پیش بابا بزرگ مامان بزرگ ، مامان بزرگم مارو عزیز میکرد و یه بزغاله به اسممون میکرد این بزغاله ی محسنه این بزغاله علی اینم بره احسان

همیشه سر بزغاله یا بره قوی تربا هم جر و بحث داشتیم با این که فقط اسم بزغاله مال ما بود.

از اون روزا خیلی گذشته دیگه میریم روستا مامان بزرگی نیست که بهمون بزغاله بده همه دور هم میشینیمو از کارو درآمدو این جور چیزا صحبت میکنن البته هنوزم به لطف بابا بزرگ اون حال و هوا باقی مونده ولی تو شهر انگار یه کس دیگه ایم

چند روز پیش دیدم چند تا از بچه ها جلو یه آکواریوم وایستادن و سر ماهی خوشکله جر وبحث میکنن

هنوز هم در جریانیم

داریم زندگی میکنیم اما یه جور دیگه

چند روز پیشتر هم تو یه برنامه تلویزیونی جمشید مشایخی گفت دغدغه این روزهای من اینه که آیا بشر به همون اندازه که تکنولوژیش پیشرفت کرده انسانیتشم پیشرفت کرده؟

و خوب گفت که دقت کنیم تکنولوژیش به چه دردش خورده؟

....

بیماری لذت بخش

امروز صبح مادرم در حین صبحانه خوردن برای بار ان ام شروع کرد به تعریف خواب دیشب... خوابهای که اکثراً حول یه محور اساسی خاطرات بچگی مادرم حول یه حوض و یه زندگی اجتماعی کوچیک هر شب به سراغش میاد...

خوابهایی که اگه بهشون توجه کنی خواب نیست مرور زندگیه .. زندیگی که گذشته و دیگه نیست.. .مرور خاطراتی که راحت با کلمات و اصطلاحاتی خاص معماری اون زمان رو برام روشن میکنه...

حاجی ممد یه کم پول داشت با حاجی مد رحمان صحبت کرده بود تا حوض محلی علی آبادو بپوشونن... حوض خیلی وقت بود افتاده بود کسی پیدا نمیشد پول براش بده... مردم با سبو ها و کندل ها میومدن آب میبردند و همگی به حاج ممد آفرین میگفتن... منم که دختر بچه کوچیکی بودم خدا خدا میکردم هر چه زودتر حوض پوشیده بشه...   حاجی مد رحمان توی سیفه خونش نشسته بود و منم از دالونچه داشتم نگاش میکردم....

زندگی اجتماعی دوران به دوران و سال به سال در حال تحول و دگرگونیه دگرگونی که بغیر از کلاسای جهان زمین شاید تو هیچ کلاس دیگه ای گفته نشه ...

شایدم برای بعضی اساتید این نکته مهم نیست و مهمتر از اینا وجود دارن....

ولی میخام بدونم من که 40 -50 سال از عمرم گذشت جایی رو دارم که خوابشو ببینم یا خاطراتی رو مررور کنم که انقد شیرین باشه ...

بی سبب نیست قند خون گرفتی مادر....

بیرجند هم خوبه...

بالاخره بعد از شوک نتایج کنکور ما هم کم کم به دانشگاه امام رضا داریم بسنده میکنیم و به زندگی دانشجویی تو بیرجند رضایت میدیم با اینکه هوسها و رویا های بالا بالایی داشتیم ولی بالاخره باید با شرایط ساخت ...

خیلی زیاد جا داشتم برای نوشتن و اینکه ایده های جدیدمو نقد کنمو از ایده های قدیمیم کم کم منصرف شدم

مثلاْ ۱.۵ سال بود که میخاستم در مورد چیدمان سلف بر اساس عملکرد رفتاری دانشجویان محقق بنویسم ولی نمیدونم چرا دستم به کیبورد نمیرفت ... عکساشم گرفتم اسکیساشم زدم ولی بازم نشد...

حالا دیگه میخام در مورد اون چیزایی که فکر میکنم واقعن بنویسم... مثلاْ ژیاده روهای بیرجند

یا ورودی قشنگ بیرجند...راستی هنوز درسا شروع نشده اساتید! مقاله میخان... لااقل اون روی ماهتونو بهمون نشون بدید بعد مقاله بخاین تا مجبور نشیم هی تو اینترنت سرچتون کنیم..

چند روز انتظار

بالاخره نتایج ارشد ۹۰بعد از کلی انتظار قبل از عید فطر اعلام خواهد شد

الان اصلاْ استرس و اضطراب ندارم چون وقتی این همه مدت صبر کردیم این یکی دو روزم روش...

اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد 90 تا سه‌شنبه

 

واقعآ شهر شده حیاط دوم؟

عناب بر عکس درختای بی ننگ و مفت خوری مثل پشه خور و اکولیپتوس خیلی دیر بزرگ میشه...خیلی هم کمتر آب میخوره تا سالیان سال تنه اش نازکه و خیلی دیر کلفت میشه اما یه خوبی داره تو زمینهای خیلی بد و بدون خاک مثل ریگستان ها رشد میکنه ریشه هاش خیلی عمودیه و خیلی بد ریشه کن میشه یا بهتره بگم ریشه کن نمیشه... البته اگه جویی آبی از دومتریش رد شه امکان داره ریشه هاش افقی هم حرکت کنه...درخت دوست داشتنی و دیکتاتوریه همیشه اخم میکنه ولی از ته دل دوست داره چون عناباش شیرینن و وختی بخای بکنی ممکنه خار بره تو دستت...

مثل مادر بزرگاس کم میده ولی همیشه ... از کوچکی دوست داره پهن شه تا همه ازش استفاده کنن اینجوری یکم موهای سرش ژولیده پولیده میشه... به همین خاطر آدمای نامرد زمستونا با قیچی!!! شاخه هاشو میبرن بعد هم میگن مثل ناخنه دردش نمیاد... خوبه منم دستتونو قیچی کنم؟

تو حیاط خونه ماهم دو تا هس مادر و پسرن میدونی چرا چون دقیقاْ زیر سایشه آدم بزرگا میخاستن پسره رو زمستون از مادرش جدا کنن چون بهش نور نمیرسه منو داداشم نذاشتیم ... گفتم خوشتون میاد یکی وقتی خوابید بیاد مارو ببره؟

خلاصه با این عناب بزرگ شدیم البته مادره خیلی خوشکلو خوش فرم شده ولی حال پسرش خوب نیست ...براش از روستا یه دکتر گرفتیم گفت سرطان داره ... ولی من نمیزارم شیمی درمانیش کنن آخه ممکنه کچل شه بعدشم بمیره بابام میگه زمستون برش میداریم میزاریم تو آفتاب تا بزرگ شه... راستی اون دکتر روستایی هم ازمون پول نگرفت خیلی مرام داشت مثل دکترای شهری نبود

اگه خاله عناب نباشه حیاطمون دیگه باحال نیست به قول یارو گفتنی هویتش از دست میره...

مثل باغ بابابزرگم که کاجای ۳۰ سالش تو یخبندون اون سال سرما خوردنو مردن ... ولی خیلی مرام داشتند از جنازشون هم برا بابا بزرگم استفاده گذاشتن...

الان دیگه فقط اسم باغ رو باغ بابا بزرگم مونده حتی برا نگاه کردن هم هیچ کسی سراغشو نمیگیره...

تو یه کتاب خوندم شهر حیاط دوم ماست ... اگه شهر هست پس فضا سبزا هم هستن؟ نه پس چرا اینقد بید مجنون میزارن سر هر کوچه؟

اصلاْ اسم این بنده خدا مجنونم به گند کشیده به قول اینترنت: نام مجنون را هم بر بيدهايي گذاشته اند که بر سر هر خياباني به باد هر هوسي مي لرزند

آقا من به این بید مجنونای سه ساله میدون اصلی شهر هیچ دلبستگی ندارم چرا یه درخت عناب نمیزارید وسط میدون بیرجند.

به خدا همه بیرجندو باعنابش میشناسن...

راستی گوشه ادبیات که تو پست قبلی ازش تعریف کردم رو میتونید اینجا ببینید

اگه از من میپرسید لااقل همین چند صفحه از این سایت رو ببینید

کی میرسیم خونه؟

مارکوپولو های زمان خودمونیم... یه جا بدنیا میاییم یه جا دیگه بزرگ میشیم یه جا دیگه میریم دبستان باز برمی گردیم یکی از جا قبلیا راهنمایی می خونیم آخرشم تو چند شهر غریب دانشگاه میگذرونیم وقتی برگشتیم زادگاهمون هیچ کیو نمیشناسیم اما.. اما همیشه به یه جا تعلق داریم

بچه که بودم هر شهری میرفتم اندازه بیرجند خوشحال نبودم.. بابا بیرجند کجاست؟ ـ همین پشت کوهه دو پیچو که رد کنیم میرسیم خونه

.

.

تو دنیای بچگی پشت کوه چقد دور بود الان چقده نزدیک.. انگار پشت کوهی

الانم که بری اونور فکر میکنی پشت کوه خیلی نزدیکه

 

خلاصه بعد عمری میای شهر خودت و باباتم دیگه رضایت میده جابه جا نشه حالا اومدی اینجا ولی درخت عنابی که تو حیاطه نمیزاره از اینجا بری .. بری یه جای دیگه چه میدونم سر کار...

همه چیو میتونیم عوض کنیم دلبستگی به مکان رو نمیشه...

چندروزه بیشتر از بیرجند دارم مطلب میخونم از یه مطلبی بدجور خوشم اومد شاید بیرجند و شرق خیلی شبیه همن که این آقا اینجوری نوشته...

 

بیرجند

(۴دسامبر ۱۹۱۶/ ۸ صفر ۱۳۳۵)

م.عزیزم

امروز اولین باران بعد از اواخر بهار گذشته در اینجا باریده است، آن هم رگبار کوچکی از ابرهایی که چند روز فضای منطقه را گرفته بود. ما مدت‌هاست که آرزوی باران و کمی رطوبت هوا را داشته‌ایم. این است که بعد از باران امروز من به کوهپایه‌های شرق بیرجند رفتم و با شعف فراوان زیر آسمان خاکستری مقداری راهپیمایی کردم. زمین‌های خشک و سوخته در اثر باران چند ساعتی به زحمت تر شده‌بود و باران مختصری که باریده‌ بود در حکم بوی استخوانی بود که به شامۀ سگی گرسنه رسیده باشد. در چنان حالتی سگ گرسنه با تداعی یک غذای خوب در مخیٌله‌اش خوشحال می‌شود، در حالی که زبانش از گرسنگی و خستگی از دهان او آویزان می‌ماند. من هم در حالی که از تپه شنی و سنگلاخی بالا می‌رفتم، خود را با تصٌور رایحۀ باران فراوان که در شیارهای خاک جریان پیدا می‌کند و همچنین عطری که از گلهای مرغزارها بعد از باران برمی‌خیزد، دل خوش داشتم. ولی همین که به پشت سرم نگاه کردم، منظره شهر بیرجند از زاویه‌ای که هرگز ندیده‌بودم تصٌورات واهی را که قبل از آمدن به مشرق زمین داشتم، به خاطرم آورد. در همان حال پرده سفسطه عقب رفت و من یک نمای واقعی از مشرق زمین رومانتیک و افسانه‌ای که فقط بچه‌ها اشخاص بی‌اطلاع در ذهن خود دارند، در مقابل خود دیدم. در آن موقع داستان من درست مانند داستان کسی بود که برای هزارمین بار با همسرش که در طرف مقابل میز قرار دارد مشغول غذاخوردن باشد و ناگهان با خیره شدن به قد و قواره همسرش به یاد شاه پریان بیفتد.

کمی بعد که از کوهپایه به جلگه باز جنوبی بیرجند خوب خیره شدم، احساس کسی را داشتم که از خواب و خیال خوش متوجه دنیای واقعی شده باشد. البته این اول باری نبود که من دچار چنین احساسی می‌شدم.

یکنواختی این جلگه را که از همه طرف به کوههای تیره‌رنگ منتهی می‌شود تنها وجود چند آبادی به فواصل زیاد از یکدیگر، از میان می‌برد. از همه این آبادی‌ها مهمتر، قصر حکمران یعنی امیر بود که باغ سرسبز و شاداب آن در حصار دیوارهای بلند خود کاملاً مشخص بود و کوره‌راهی مانند یک نخ سفید آن را به شهر متصل می‌ساخت. آن اقامتگاه و جاده آن از جایی که من بر آن مشرف بودم، چیز کمی از داستان افسانه‌ای قصر شاه پریان که برای بچه‌ها واگو می‌شود، نداشت و در اینجاست که انسان راز دو خاصیت بزرگ کشور ایران یعنی سادگی و فاصله را که از مشخصات طبیعی این سرزمین به شمار می‌روند، به چشم می‌بیند و متوجه می‌شود که چطور این سرزمین الهام‌بخش نویسندگان داستان‌ها درباره ایران برای بچه‌ها شده‌است.

نامه‌هایی از قُهِستان، اف هیل، ترجمه: دکتر محمد حسن گنجی، انتشارات مرکز خراسان شناسی(۱۳۷۸)-

 البته من کتابشو نخوندم منم مثل شما تو یه سایت خوندمش

اسمش بود گوشه ادبیات مطالب جالبی میزاره...

راستی این باغی که این آقاهه گفته با یه نخ به شهر وصل میشه الان جزو شهره یه چیز جالبتر خونه ماهم کنار همون باغه

می بینید دنیا چقد کوچیکه

آیا حاضرید برای فرهنگتان 10 ملیون تومان بپردازید؟

کارفرما: زمینی دارم ۳۰۰ متری میخام توش دو خابه ۱۲ و ۱۸ متری یه هال ۲۴ متری و یه پذیرایی۳۶ متری البته یه آشپزخونه و سرویس هم داشته باشه... هر چی زیربناش کمتر باشه بهتره... یه چیز دیگه هم باشه زن و بچم توش راحت باشن مهندس جان خودت که واردی دیگه...

فرهنگ: تفکیک جنسیتی در رابطه با مهمان به صورت شدید و یه کم تعصب که تو خون این خوانواده و اهالی محل هست...

حرکت یک: سلام دو تا طرح دارم برات یکی اینه... اشاره به طرحی با ۱۳۰ متر زیر بنا و تداخل عرصه ها ولی جای غیر مفید هم نداره....

یکی هم این طرح .. اشاره به طرحی با ۱۵۰ متر زیر بنا و تفکیک مطلق عرصه ها ..

مهندس جان این یکی (طرح دوم) چقد زیر بناش بیشتره؟

ــ ۲۰ متر کارفرما جون

ــ متری که ۵۰۰ برام بیفته میشه حولو حوش ۱۰ ملیون....  نه مهندس همون اولی رو پرینت بگیر فردا میام میبرم...

 

مهندس مبهوت و هاج و واج تریپ مهران مدیری داره دوربینو نگاه میکنه....

 

حرکت دو: سلام برات دو تا طرح زدم یکی اینه که ۱۳۰ متر زیربنا داره ولی زنو بچت توش راحت نیستن...

یکی هم اینه که درسته ۱۵۰ متریه و ۲۰متر از اون بیشتره ولی زن و بچت اونور هر کاری بکنن مهمون ککشم نمیگزه... دو راه گذاشتم که اصلاٌ مهمونت تو خونه معذب نیست و زن و بچه از این ور میتونن رفت و آمد کنن... اصلاْ خوراک خونواده شماهاس...

ــ ولی مهندس جان ۲۰  متر بیشتره باید ۱۰ ملیون بیشتر خرج کنم

ــ ۱۰ ملیون بیشتر خرج میکنی ولی یه عمر زن و بچت راحتن دیگه انگار تو خونه باباتی راحت و دلباز...

ــ اینم حرفیه باشه مهندس جان پس همین ۱۵۰ متریه رو پرینت بگیر فردا میام ببرم...

 مهندس آرام و زیرکانه لبخند میزنه...

دانشجوی موفق!

کم کم دوران دانشجوییم داره تموم میشه البته دارم به شدت دعا می کنم فقط برا این مقطع باشه...
الان که این دورانمو تموم شده میبینم میبینم یه سری از بچه های کل دوره های که گذروندم موفق شدن یه سری هم الاف و یه سری از الاف هم  بدبخ تر مثل خودم شدن وبلاگ گرد و وبلاگ نویس...

من که مثل  دولتی ها حوصله ندارم هیچی ازشون اعلام نکنم به خاطر همین میخام به بچه های معماری و مخصوصاْ ورودی جدیدها همه چیزو بگم که موفق باشن...

البته منظورم از جدیدها ترمولکایی هست که تازه اومدن دانشگاه نه بچه هایی که جای بی بی و بابابزرگ من سن دارن و نشستن برا کارشناسی پیوسته و اسم خودشونم گذاشتن ترم یکی....

قبل از هر چیز   یه چیز اساسی برا موفقیت بگم  که ما اختصاراً بهش میگیم اصل یک: ناز کردن ...

وقتی اسمتون در اومد که فلان دانشگاه پشت فلان کوه یا تهران (اصلاً نباس براتون فرقی کنه شما قراره موفق باشید)رشته معماری قبول شدین(شرمنده این یکیو باید فرق کنه چون فقط تو معماری موفق میشید)خیلی راحت و با افاده ناز کنید....

اه اینم شد رشته ... دیگه معماری رو بورس نیست... شنیدم  فارق التحصیلاش زیاد شدن... سوپری سر کوچه هم داره معماری میخونه...اه مامان من نمیرم خرپشته جواد آقا رو کردن دانشگاه معماری.... اینم رشته بود انتخاب کردم هر چی زیر پله هس از توش دانشجوی معاری در می آد...و از این جور حرفا....

بعد از چند جلسه که با استادای معماری سر کلاس رفتید 180 درجه تغییر رویه بدید....توضیحات این بند رو خودتون حدس بزنید...

سر تمام کلاسای تخصصی خودتون رو بی حوصله بگیرید جوری که همه فکر کنن این حرفای استاد تو ذاتتونه...

هر چند هفته یک بار سری چند دیقه ای به آرشیو مجلات بزنید مجلاتی که اسماشون خیلی خفنه فقط اسماشون رو یاد بگیرید این فعلن برای کلاس گذاشتن جلو استادا خوبه

جلو استاد استاتیک بگید معماری هم شد رشته!!!

برای مدیر گروه تون پوستر مسابقه سازه های ماکارونی رو ببرید و با هم کلی بهش بخندید احتمالن یکی از درساتون پاسه

دیر نجنبید سعی کنید هر چه زودتر معاون سرپرست کارگاه یک کار اجرایی بشید این جوری چند حسن داره : استادا به غیبتاتون توجه نمیکنن... معمولا بالای 98 درصد شاغلها درسها رو به راحتی پاس میشن...از همه مهمتر پول در می ارید

وسط کرکسیون شاگرد اول طرح آروم بگید استاد ما تو کار اجراییم  احتمالاً این طرح اجرا نشه...

همون مجلات با اسم خفن یادتونه ؟ اسم چند تا نویسندشو حفظ کنید به همه بگید باهاشون همین تابستون کار برداشتم کاراشو من میکردم اون پول اسمشو میخورد!!!

زمین و زمان را به هم ببافید(یکی از مهمترین اصول) برای تمرین این کار همین الان سعی کنید قوس معماری ایرانی رو به سفرهای مارکوپولو ربطش بدید و یا مکان رو به بی زمانی صحن مسجد شاه اصفهان...

اوایل ترم به اساتید رو ندید وسطای ترم ساکت بشید آخرای ترم هرچی گفت تائید کنید این جوری استاد توهم میزنه که شما رو آدم کرده...

از ترم دو معاملات زمين و مسکن را جدي بگيريد، همه که قرار نيست از معماري به جايي برسند.

حتماْ یه نرم افزار بازاری برای ارائه کاراتون رو فول شید این یکی از بهترین راههای معمار و موفق شدنه بعدش آخر ترم کاراتون رو حتماٌ رو بنر پلات بگیرید اینجوری عمه یکی از اساتید هم تو سن بالا معمار شد....البته میگن ها

اون کار اجرائیه بود که معاون سرپرست بودید؟ خوبه  زیر اب سرپرست رو بزنید  وخودتون سرپرست شید این جوری دیگه کمرتون تا دو سه سال بسته شد

طرح نهاییو با جهان زمین برندارید(یعنی استاد گیر)

وقتی درستون تموم شد به همه بگید: درس نخونيد. هيچکس از درس خواندن به جايي نرسيده به جز علي دايي.

ترم های آخر به فکر زن يا شوهر مايه دار باشید. يادتون باشه فيلم هاي هندي و آبگوشتي را براي شما ساختن نه فیلمهای سه گانه جهان زمین .... و هنوز که هنوزه فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زيبايي با هم دست به يقه اند اما بر سر مفهوم پول کسي شک نداره.

هیچ وقت سعی نکنید دستتون رو قوی کنید حیف وقت نیست؟ به استادا هم بگید ما بازاری کار میکنیم...

اسمای خفن مجلات خفن یادتونه یه مقاله ازش حفظ کنید و به یکی از استادا بگید ایده خودتونه....چون معمولا استادا وقت مجله خوندن ندارن

بلوف بزنيد. به هرکس مي رسيد بگيد شرکت زديد و فلان پروژه را در دست انجام داريد. يک بلوف زن موثر و بجا از يک رزومه پر و پيمان   (c.v.) مفيدتره .... اصل استاد باهر طالاری....

توی دانشگاه از هرکس به دستتون رسيد پله اي بسازيد و پله پله بالا، بالاتر و به ملاقات خدا بريد .در ضمن یادتون باشه کسي که نخواد بالا بره غيرمستقيم قبول کرده نردبون اين و اون باشه

اگر تو محله سلطان آباد یا تو  جاده سراب اردبیل  حتی ته یک دره يک تکه زمين داريد ديگر لازم نيس کار کنيد ، ثروت و موفقيت در چنگال شماست

 بعد از لیسانس بساز بفروش یا حتی بساز بنداز شید...برای موفقیت یادتون باشه  در زلزله  خشک و تر با هم مي سوزند و هرچه بسازيد« کُن فيَکون » خواهد شد پس خرج بيخود نکنيد

حس نوستالوژیک خفته اما هوشیار....

ساعت ۳.۵ راننده به زور بیدارم کرد.... آقا کجا پیاذه میشی؟ با کج خلقیو پکر از خواب بی ثبات با وسط گلو جواب دادم "اردبیل" دوباره خودمو به خواب زدم که برسم...

این دفه شاگرد شوفر دست رو شونم گذاشت و گفت آقا اینجا میدون وحدت اردبیله... بد جور جا خوردم ..

جمع و جور کردمو اومدم پایین...ووی چه سرده... انگار تا حالا اردبیل نبودم.....

تو این گیر و واگیر راننده های چندتا سواری خیلی راحت تو ماشینشون لم داده بودن این دفه نوبت من بود نازشونو بکشم تا سوارم کنن.....بالاخره سوار یه پیکان شدم از چند تا مسیر گزشتیم تا رسیدیم به یک میدونی که یه سربازی تیر خورده بودو داش بال در می آورد.... توی یک ثانیه قدرت تحلیلم در حد یک ابر رایانه کار کرد......

فضای شهری مطلوبی نبود... سواره ... نبود محور پیاده ... تداخل سواره و پیاده در تمامی اضلاع ... المان نامتناسب با میدان... ایمنی ....تفرق پذیری... روان بودن .... فلکه :عنصری برای تردد...اه اه اه

اینا همه رو گفتم که فکر نکنید از فضا خوشم اومد ولی شدیداْ احساس دلبستگی داشتم بهش ... دست خودم نبود عاشق دور زدن دورش شدم....

انگاری یه غده تو مخم ترکید..... خودش بود غده نوستالوژیک....

 تمام عواطفم به کار افتاد .....جو نبود من اینجا رو دوسش داشتم....

حس حسرتی تمام وجودمو گرفت ولی نمیدونم چرا مغزم دستور اشک نمیداد؟... شاید چون آخرین بار گریه کردنم خیلی وقت پیش بود ....اونم تو خواب....

پیکان در اختیار من نبود ولی راننده یه ریز داشت در مورد یه بحث داغ روز حرف میزد ...نمیدونم چطوری جوابشو میدادم که آخر سر با اندیشه جبریت من قانع شد....

جلوتر رفتیم خاطرات به سرعت نور به توان صد داشت تو مخم رژه میرفت...

من دوست نداشتم این فضاها تغییر کنه من عاشق قدم زدن کنار این خیابونم....

به کتابخونه و پارک بغل شورابیل رسیدم حس میکردم نیمه گم شده خودمه....

چقدر بی رحمند جراحان شهری که به خاطر عملکرد و تناسب فضایی تمام دلبستگی ها رو زیر پا میزارند...

پیاده شدم اتاق طبقه سوم بود ۵۴ پله وقت داشتم در این مورد فکر کنم...

.

.

جلوی اتاق رسیدم جمع بندی انجام شده بود... یاد ترم یک افتادم که یکی از بچه ها از استاد وزیری پرسید چطور یک فضا ایجاد میشه که آدم بهش وابسته میشه فضایی که با نوری خاص رنگی خاص یا خاطره ای خاص از بقیه جاها متمایز شده...اون وقت نتونستم به سوال جواب بدم با اینکه استاد در موردش حرف زد...

الان میتونم ...

امیدوارم بتونم این حس رو بارم تو کارام.... شنیدن آوای گذشته... خاطرات جمعی... قرارگاههای رفتاری به وسیله احساسی خاص....

شاید یه روز من و تو بیشتر در این زمینه نوشتیم خوندیم یا...

یه چیزی تو مایه های پروژه دکترای مروارید قاسمی.....>کتاب اهل کجا هستیم...

سیستم های نوین

سیستم های نوین ! آری کار را باید شدیداً سیستماتیک انجام داد....

 و حتی یک مو! از خطوطی که با شابلون کشیده ایم، نباید منحرف شود ....

و تا آن اندازه به این کار ادامه می دهیم که روان ما تا سرحد مرگ آزرده شود و تمام لذتهای احساسی ما از آن سیستم دچار خفگی شوند...

این است دستاورد عصر ما!...

بیایید خودمان باشیم هر چند کم...

دوران سختیه... بعد از کنکورو قبل از اعلام نتایج... با درصد پایینو راه دشوار اسکیس...

[تصویر: 44984116194017198341.jpg]

قراره تمامه عیدمونو خط بکشیمو دلمونو خوش کنیم و نمیریم که قراره بهار بیاد....

 

دیگه دلم نمیخاد بترسم و از الن خودمو ببازم از طرفی هم نمیخام زیادی مغرور بشمو بی خودی از الان خودمو تو اسکیس قبول شده فرض کنم فقط میخام مثل... کار کنمو نتیجه بگیرم ...

 

اصلاْ چه خوب میشد آرومتر فکر کنیم... یکم بیایم رو زمینو ارتفاع دیدمونو کم کنیم...

 

توی دانشجوهای معماری خیلی ها رو دیدم که وحشتناک رو هوا فکر میکنن همیشه آرزومه خودمونو باور کنیم و از خود ماهی صفت مون  یه کوسه نسازیم برای این دنیا.... 

 

روز دانشجو مبارک و تسلیت....

سلام..... خیلی وقت بود که بورد معماری رو اینقدر فعال و جلوشو اینقد شلوغ ندیده بودیم

هیچ وقت یادم نمی آد جلوی بورد معماری بیش از دو سه نفر اونهم به اجبار جمع شده باشند

خوشبختانه از اول ترم با اعضای فعال تر!!! و خط مش معمارانه تر!!!! شاهد بورد و مطالب جالب و نغز تر هستیم...

متاسفانه جای بورد یه کم بد هست ولی باز هم لنگ کفش تو سوله غنیمته.... [تصویر: 6vr5recn4d38m29rg0_thumb.jpg]       [تصویر: x3c8297jpcpf23ac6x88_thumb.jpg]

مطمئن بودم که بچه ها به خاطر بالا رفتن اطلاعات  هیچ وقت جلوی بورد جمع نمیشن و حتماْ باید یه عامل جذب کننده باشه عاملی که چند نفر جذب بشن و بخندند بعدش هم به مطالب علمی بورد یه نگاهی بکنن و بگن چقدر جالب .....

البته اینو به عینه دیدم که حتی بچه های مکانیک (بزرگترین دشمنان معماری تو دانشکده) هم جلوی بوردندو دارند در مورد آسیابها میخوونن (مطلبی علمی در مورد معماری آسیابها که بچه های انجمن گذاشته بودند) البته درسته کم بود ولی برای شروع خوب و جالب بود امیدوارم کم کم بیشتر و بهتر هم بشه

البته مطمئن باشین که یه روز ما هم دانشکده دار میشیم(دانشکده هنرهای زیبا) و لازم نیست رئیس دانشکدمون یکی از این مکانیکی ها باشه .... به امید اون روز

در آخر هم یکی از عوامل محرک و جذب کننده بورد رو گذاشتم که خود بچه های انجمن هم جوابشو تو عکس دست راستی (توی خود بورد) نوشته بودند

[تصویر: 9qntwnx402qdogspwl3_thumb.jpg]       [تصویر: q9qjqo7y2mpqb3x1t64q_thumb.jpg]

امیدوارم بچه های رشته معماری هم از خواب خرگوشی در بیان  و توی این مسائل بیشتر با بچه های انجمن همکاری داشته باشند(بویژه بچه های ترم یک که تا حالا اصلاْ ازشون خبری نیست)

حالا چرا تسلیت؟؟؟؟

البته الان دیگه بی خیال شدم
 

وبلاگ های دانشجویان معماری اردبیل

سلام چند روزه هی میخاستم چند وبلاگ ازبچه های معماری اردبیل معرفی کنم ....هی نمی شد

آخرش دل رو به دریا زدم....

از وقتی اومدم اردبیل دنبال وبلاگهای بچه های معماری زیاد گشتم ولی هر روز بیشتر نا امید می شدم از اولین وبلاگهایی که پیدا کردم فهمیدم بچه های معماری اردبیلزیاد درگیر دهکده جهانی نیستن.....

دیر به دیر آپ میکنن.... دیر جواب میدن  .....زیاد هم با هم مچ نیستن ...

ولی این اواخر یه حرکتای جالبی از دانشگاه غیرانتفاعی سبلان دیدم...

حرکت اول وبلاگ شخصی آقای مهدی مهدوی با نام  آتلیه هنر و معماری که از تاریخ ۱۸/۳/۸۹ با مطلب خانه نور شروع به وبلاگ نویسی کردن آرشیومطالب ایشون رو میتونید از اینجا ببینید....

حرکت دوم از آقای ابراهیم روحی با وبلاگ نگاه به محیط با دید مجازی که ایشون هم در تاریخ ۳/۳/۸۹ با مطلب عصر مجازی شروع به کار کردن آرشیو مطالب ایشون رو از اینجا ببینید....

امیدوارم این دو بزرگوار هر روز موفق تراز روز  قبل باشند و مرجعی برای تحقیات معماری...

حرکت سوم هم در همین اواخر به وسیله بچه های ورودی ۸۸ محقق و در راس شون آقای مهرداد فرخی با و بلاگ |Memari انجام شد البته هنوز تازه راه افتاده و مطمئناْ به زودی پربارتر میشند

آرشیو مطالب ایشون رو از اینجا میتونید ببینید

البته به تازگی وبلاگشون رو حذف کردند و به دنبال درست کردن وبلاگی بهتر هستند...هر وقت راه افتاد حتماً میزارو ببینیدش

چهره های ماندگار 1389 با دو چهره شاخص معماری

سلام امروز وقتی اسم دکتر منصور فلامکی و دکتر محمود گلابچی رو در لیست چهره های ماندگار شنیدم خیلی خیلی خوشحال شدم

دکتر منصور فلامکی شخصیت عجیبی داره کسیه که دورو بر ۶۰ ساله داره مینویسه یادمه اولین کتابی که از ایشون گرفتم رو تا نصفه هم نخوندم تند انداختمش کنار خداییش خیلی خیلی سخت بود

 دكتر محمد منصور فلامكي متولد سال 1313 در مشهد است.وي فارغ التحصيل با درجه دكترا در دانشگاه ونيز به سال 1341، متخصص در شهرسازي فني (ميلان 1347) و تخصص در مرمت بناها و شهرهاي تاريخي (رم 1348) مي باشد. نامبرده ازسال 1348 تا 1354 دانشيار دانشگاه تهران و از سال 1354 به عنوان استاد در دانشگاه مذكور بوده است.
گروه : هنر
رشته : معماري و شهر سازي
گرايش : شهرسازي فني
تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي محمد منصور فلامكي : اخذ مدرك دكتراي معماري از دانشكده معماري ونيز 1341 اخذ مدرك فني شهرسازي از دانشگاه ميلان 1347 اخذ مدرك مرمت بناها و شهرهاي تاريخي از دانشگاه رم 1348
مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عناوين و سِمَت ها دكتر محمد منصور فلامكي به قرار زير است: موسس و مدير موسسه علمي فرهنگي فضا 1362 مديرعامل موسسه علمي و فرهنگي فضا از 1362 عضو اينتا (انجمن بين المللي نوشهرها) از 1363 مدرس دانشكده هاي معماري آزاد اسلامي تهران، كرمان، تبريز و دانشكده هنر دانشگاه كرمان از 1372 عضو هيات امناء‌ انجمن مفاخر معماري ايران آسيستان آموزشي دانشكده معماري ونيز 1348-1341 مدرس انستيتو فني تكنيكوم نفيسي 1359-1345 مدرس با عنوان دانشيار 1348 و استاد 1354، دانشكده هنرهاي زيبا مدير برگزاري اولين سمينار مرمت شهري در ايران، دانشكده هنرهاي زيبا 1350 موسس و مدرس رشته هاي مرمت معماري و مرمت شهري، دانشگاه فارابي اصفهان 1355-1358 مدرس رشته شهرسازي، دانشگاه الزهرا (فرح پهلوي) 1357-1356 مدير گروه آموزشي معماري دانشكده هنرهاي زيبا 1350-1349 عضو هيات مميزه دانشگاه تهران 1358-1355 عضو كميته علمي ايكوموس ايران 1358-1350 عضو شوراي تخصصي شهرداري تهران به مدت 5 سال مشاور عالي معماري بانك مركزي ايران به مدت 7 سال عضو كميسيون طراحي و معماري، شهرسازي و محيط زيست – شهرداري تهران به مدت 5 سال دانشيار دانشگاه تهران از 1348 تا 1354 استاد دانشگاه تهران از سال 1354
مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تأسيس درس مرمت معماري و مرمت شهري در دانشگاه تهران 1349 موسس و مدرس رشته هاي مرمت معماري و مرمت شهري، دانشگاه فارابي اصفهان 1355-1358 موسس درس مرمت بناها و شهرهاي تاريخي موسس و مدير موسسه علمي فرهنگي فضا 1362
چگونگي عرضه آثار : *تأليف پنج كتاب در زمينه هاي مرمت ، معماري و شهرسازي *– طرح و نظارت اجراي مرمت قره كليسا (1356 – 1349) – طرح مرمت شهري بافت تاريخي شيراز – طرح مرمتي براي موزه مقدم (تهران) – طرح نوسازي محله جواديه (تهران) طرح باز زنده سازي محوطه بين الحرمين شيراز (1379) و چندين طرح معماري و شهرسازي براي كرمان *مشاركت فعال در كنگره ها و همايش هاي و ملي بين المللي * چاپ و نشر بيش از يك صد مقاله مدير مؤسسه علمي و فرهنگي فضا

 

بیچاره بچه های مرمت ک باید کتابای ایشون رو بخورن

آثار مطرح دکتر فلامکی

    1  باز زنده سازي بناها و شهرهاي تاريخي
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 18 آبان، 1384 - 1354 (چاپ نخست)
2  پابلو پيكاسو
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 1383
3  تحرك اجتماعي در شهرهاي اقماري ونيز- پادوا – ترويزو از 1861 تا 1961
      ويژگي اثر : چاپ دانشگاه ونيز
4  تكنولوژي مرمت معماري
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي، مينا لطفي (ويراستار) ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 05 اسفند، 1387
5  حريم گذاري بر ثروت هاي فرهنگي ايران
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 14 آبان، 1384
6  ريشه ها و گرايش هاي نظري معماري
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 07 اسفند، 1387
7  زيستگاه اشتراكي آرماني در برنامه ريزي شهري
      ويژگي اثر : پديدآورنده: تامس اندرو راينر، محمدمنصور فلامكي (مترجم)، نوين تولايي (مترجم) ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 1382
8  سيري در تجارب مرمت شهري "از ونيز تا شيراز"
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: فضا - 28 دي، 1384
9  شكل گيري معماري در تجارب ايران و غرب
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي، مينا لطفي (ويراستار) ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 15 آذر، 1385
10  فارابي و سير شهروندي در ايران
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي، مينا لطفي (ويراستار) ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 01 خرداد، 1385
11  مجموعه مقالات اولين سمينار مرمت بناها و شهرهاي تاريخي: وجود و آينده مراكز مسكوني تاريخي
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي (به اهتمام) ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 06 شهريور، 1386
12  منشور آتن
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: فضا (وابسته به موسسه علمي و فرهنگي فضا) - 1382
13  نوسازي و بهسازي شهري
      ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدمنصور فلامكي ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 02 خرداد، 1386

لینک های زیر در مورد دکتر فلامکیه

 http://www.cloob.com/clubname/dr_falamaki

http://www.memaran.ir/article476.html

 

دکتر محمود گلابچی هم که محشره هر سال دو سه تا کتاب ترجمه و تالیف میکنهدکتر محمود گلابچی

مثل

۱. درک رفتار سازه                                         دکتر محمود گلابچی

۲. سازه در معماری                                        دکتر محمود گلابچی

۳. معمار+مهندس ساختار                               دکتر محمود گلابچی

۴. سیستم های ساختمانی آینده                     دکتر محمود گلابچی

۵. سازه های مشبک فضایی                            دکتر محمود گلابچی

۶.استاتیک کاربردی                                            دکتر محمود گلابچی

۷.مقاومت مصالح                                               دکتر محمود گلابچی

ایشون برنده کتاب سال ۱۳۸۶ استاتیک کاربردی هس

لینک های زیر در مورد دکتر گلابچیه

http://www.ibna.ir/vdcae0n6.49nmm15kk4.html

 

بیچاره بچه های رشته های معماری.. انرژی معماری...تکنولوژی معماری و مدیریت که باید این حجم بالای کتاباشو بخونن

البته شهر ما هم  یه چهره ماندگار داشت که در بستر بیماری بود.....

کلاسی با نفر اول اسکیس 89....احسان توسلی

البته میدونم خیلی دیره به احسان توسلی عزیز تبریک بگمو بگم دانشگاهمونو رو سفید کردی ولی بزارید بگم ...

بگم که ما یه نفر قبولی تو ارشد معماری معماری دادیم اونم خفن نفر اول....

بگم که حتی بچه های دانشکده خودمونم نفهمیدن چه برسه به دانشگاه...

بگم که دریغ از یه پلاکارت.... دریغ از یه تشکر ...دریغ از یک ابراز احساسات....

کاش نفر اول از بچه های دانشگاه تبریز بود تا میفهمیدین چه کار میکنن....هی آقا هی

خوب بریم سر اصل مطلب

این روزا آقای توسلی  به صورت کاملا خودجوش افدام به برگزاری کلاس برای بچه های دانشگاه محقق کردن البته نمیشه این لطفشونو با پول جبران کرد ولی قراره یه مقدار پول هم جمع شه

بعد از این همه دادو هوار بچه های معماری برای فعال شدن گروه کم کم گروه داره به وسیله خود بچه ها قوی تر میشه

امیدوارم مسئولان دانشگاه توی در اختیار گذاشتن کلاسو وقتو خدمات کم کاری نکنو بزارن یکم بچه ها چیز یاد بگیرن

البته مسئول ثبت نام از بچه های ترم چهاره ولی به نظرم حتماْ همه شرکت کنیم بهتره

انشالا دکتر رشید هم توی برگزاری این کلاسا تا جایی که میتونن به بچه ها کمک کنن

 

موضوع تحقیق

قبل از اینکه بریم سر موضوع اصلیمون یه چی بگم

دیروز دفترچه های ارشد ۹۰ اومد برا اینکه شهریار امشب راحت بخوابه حتماْ باید دفترچرو واسه دانلود بزارم(شهریار جان حالا دیگه راحت بخواب)

ثبت نام آزمون کارشناسی ارشد سال 90+دانلود دفترچه راهنمای شماره 1

حالا بریم سر اصل مطلب...

ترم ۲ فرآیند روشهای تحقیق داشتیم ...

همه تو موضوع یه جورایی گیر کردیم آخه اولین بار بود رو یه ریز موضوع باید کار میکردیم...

موضوع باید جدید باشه...

باید علم روز دنیا رو ببره بالا...

باید بتونه تو کنفرانسی... همایشی... جایی .. حرفی واسه گفتن داشته باشه ..

خیلی در موردش فکر کردم آخر سر میدونید موضوعم چی شد؟

تاثیر ورود نقش و نمادهای ایرانی اسلامی به دکوراسیون داخلی بر رضایتمندی مصرف کنندگان

موضوعم فکر میکنم خوب شد ولی نتونستم ازش یه نتیجه خوب بگیرم آخه ۳...۴ روز کار کردن که کار خوب تحویل آدم نمیده

براتون  میزارمش که از اشتباهات من تو تحقیقاتون استفاده کنید از اینجا دانلود کنید

ولی فکر میکنم تو انسان طبیعت معماری جبران کردیمو با یکی از دوستام کار خوبی بستیم

دلم میخاد یه مجله ای چاپش کنم به همین خاطر نمیزارمش دانلود

یک صفحه از چکیده کار فرآیندتحقیق رو  میزارم برا خوندن شما

کاری که با همکاری دوستم آرش منصف انجامش دادیم

چکیده

انسان در بدو پیدایش خودنیاز به ارتباط را حس می کرد وبرای برقراری ارتباط به راه های گوناگونی متوسل می شد او به خوبی می توانست به وسیله علائم و نشانه ها منظور خو را به دیگران برساند کم کم زبان به علت سهولت جایگزین ایما و اشاره شد وانسان توانست با هم نوعان خود راحت تر ارتباط برقرار کند اما همیشه علائمی خاص درذهن او به عنوان نشانه وجود داشت مثلاً انسان  بدوی پارس سگ را در نیمه شب نشانه آمدن حیوان وحشی می دانست این علائم از انسان بدوی تا انسان امروزی همراه انسانها بوده اند وگاهاً این علائم تغییر کرده اند دیگر علائم آن زمان کاربرد ندارد ولی هم چنان علائمی هستند که برای انسان جنبه نمادین دارند مثلاً رنگ سبز یک علامت مقدس برای یک مسلمان است و ایجاد و استحکام ریشه های هویتی به وسیله این علائم که درپروژه آن را نماد می نامیم همیشه با انسان بوده است از طرفی با ورود کالاهای غربی به ایران و تقلید کورکورانه  ای که به قیمت از یادبردن ارزشهای ایرانی اسلامی منجر شده است این حس تعلق و معانی مشترک هر روز کم تر وکم تر می شود در این تحقیق سعی شده است از حس تعلقی که مردم نسبت به نماد ها وعلائم ونقوش خود دارند استفاده شود واین فرآیند که با حرکتی نرم برای ارزیابی وبازسازی هویت ملی- مذهبی ایرانیان است به نمادهای تنها ملی و یا تنها مذهبی ختم نمی شود بلکه سعی می شود حتی از ساده ترین نقوش که بر روی سفالینه های قدیمی است استفاده شود با تلفیق این عناصر که نمادها، نقوش و مبلمان داخلی خانه اعم از مبل، پرده ، آباژور و کاغذ دیواری امیداست بتوان روح خشک ونامنوس که کمتر دراین سالها به آن توجه می شود را از خانه ها برداشت و سیستمی با معانی مشترک بالاتر جایگزین آن کرد تا شرایط زیست در کنار خانواده را برای انسان راحت تر متعلق تر کند.

 

طرح 5 آخرین تیر گروه معماری!!!

این روزا درگیر طرح ۵ آخرین طرحی که گروهی میگذرونیم هستیم

موضوع ما طراحی مجوعه ۴۰ واحدی با شرط انعطاف پذیری چند واحد با همدیگه هست

یعنی اینکه بتونیم یه واحد یه خوابه رو ۲ یا حتی ۳خوابه کنیمش....

البته تو این راستا حتماً باید الگویی برای اقلیمی که انتخاب میکنیم هم باشیم

زیاد کار نمیکنم بیشتر درس میخونم شاید ارشد طراحی شهری قبول شم البته طراحی شهری هم بی ربط به این طرحمون نیست

مربوط به اسکیسمون هم میشه بد نیس یه کم بیشتر کار کنیم....

ولی یه چیز بگم اصلاً تو ارتفاع رفتن کمک به طبیعت نیست ها ترافیکو تراکم انگل طبیعته مثل انسان مدرنیته...

 

لازم نیست محدود باشیم, با چشمان باز طراحی کنیم...

پیوند نزدیک معماری و فلسفه در کارهای بزرگان معماری برای ما دانشجویان و تازه کاران توهمی به وجود آورده که حتماً باید از یک فلسفه خاص توی کارمون استفاده کنیم و جهان بینی خاص و شاخصی رو به وسیله کارمون نشون بدیم...

کسانی مثل آیزنمن که با فلسفه ساختار شکنی و دریدایی به دنیا نگاه میکرد...

مثل نوربرگ شولتز که با فلسفه پدیدار شناسانه و هایدیگری به شهر سازی نگاه میکرد و نظریه می داد...

یا دوباره مثل آیزنمن که دیدش رو به دنیا عوض کرد و با فلسفه ریزوم یا دلوزی به دنیا نگاه کرد....

نگاه به دنیای پیرامون و اعتقادات از زمان خیلی قدیم با مردم و معماری در ارتباط متقابل بود. معماری واقعیتی از ذهنیات و عینیات مردم هر زمان در کالبدی برای مصرف خاص اونها بود. این که گفتم مصرف خاص منظورم مصرفی که به اون بها میدادند...

 مثلاً در زمان امپراطوری روم (که دنیای غرب به اون زمان همیشه افتخار میکنه) بیشتر به عرصه های عمومی مثل ورزشگاه و سالن های نمایش (قبل از رسمیت بخشیدن به مسیحیت در روم) و به کلیسا (بعد از مسیحیت) پرداخته میشد و به قول بعضی تاریخ نگارها (جیمز موریس در کتاب تاریخ شکل شهر) به معماری خانه ها خیلی خیلی کم توجه می شد...

ومعماری ایران که خودتون حتماً بیشتر در جریان هستید که از چه مفاهیمی بهره برده (البته اگه در این زمینه کمتر اطلاع دارید حتماً حتماً کتاب حس وحدت اثر جاودانه نادر اردلان و لاله بختیار رو بخونید تا بدونید ما چیا داریمو نمیدونیم)

ولی حالا سوال اینه که حتماً باید از یک ایسم و سبک یا جهان بینی خاص پیروی کرد؟

نظرمن اینه که باید همونطوری که دنیا رو میبینید به صورت کالبد در بیارید و هیچ وقت سعی نکنید خودتون رو به ایسم و سبک خاصی محدود کنید...

کاری که قبل از من و تو رایت و آندو کردن تمام فلسفه ها ، اسم ها و جهان بینی های خاص رو کنار گذاشتند، و با دید خودشون به طبیعت و پیرامون طراحی کردند و فکر نمیکنم کسی به خودش جرات انتقاد از اونا رو بده....

حرف آخرم اینه که برای یک طراحی خوب جدید و آوانگارد باید چشممون رو به محدودیت های همه سبک ها و فلسفه ها ببندیم و اونجوری که نیازها و جهان اطرافمون رو میبینیم طراحی کنیم....

زمان

شايد يكي از چيزايي كه ما امروزه داخل معماريمون ناديده گرفتيم زمان باشه. يعني ناديده گرفتن فضا و زمان در كنار همديگه.كه موجب شده ما زمينه رو ناديده گرفته و به معماري ديد ايستا داشته باشيم.معمارا فضا را به عنوان ماهيتي ثابت و پايدار نگاه ميكنند بدون در نظر گرفتن حالات متعدد و ناپايدار زمينه.

البته بعضي معمارا هستند كه زمان رو هم در نظر گرفتن مثل آندو و رايت.كه موجب شده كارشون حس وروح داشته باشه.

بسته به زمان ما احساسات متفاوتي نسبت به مكان داريم. و فرد با حركت در فضا در زمان هاي مختلف تجربه هاي متفاوتي داره كه هر كدوم روي ديگري تاثير گذاره.طراح ميتونه با حس زيباشناسانه به تغييرات توجه كنه و نياز عموم رو به تنوع و ثبات در زمان هاي مختلف رو برآورده كنه.

يكي از راه كارهايي كه ما ميتونيم مكان رو به نحو درستي در شبكه زماني جاي بديم ،داشتن طرحي نسبتا باز .مكاني كه داراي فضاي تنفس باشه و تغيير حالت بيننده رو هم فراهم كنه.فضا بايد طوري طراحي بشه كه گروه هاي مختلف بتونند به طور همزمان از بخش هاي خاصي از مكان استفاده كنند ،بدون بوجود آمدن كنش اخلاقي.

تا حالا به اين فكر كرديم كه چرا بعضي از فضاهاي عمومي كه در خدمت شهر چرا بايد حصاركشي بشه.در صورتي كه لنداسكيپ همين فضا ميتونه جزو شهر باشه و عابرين از اون استفاده كنند.و در عين اينكه ميتونه به عنوان تنفس شهري باشه امنيتش هم با يه راهكاردرست تامين بشه و بتونه در دوره هاي زماني استفاده كننده از فضا به حداكثر رضايت برسه.

یک نکته از معماری سنتی

چند روز پیش یه کتاب شهرسازی از مهندس سلطان زاده میخونم از این قسمتش خیلی خوشم اومد

باید توجه داشت که اشاره به الگوهای طراحی مناسب در گذشته و بررسی و معرفی آنها به این معنی نیست که انتظار داشته باشیم که طراحی و احداث فضاهای شهری برای شهرهای امروز کاملا مطابق با الگوهای سنتی باشد،زیرا آن الگوها برای شهرهای آن روزگار و مطابق با الگوهای رفتاری ،معیارهای ارزشی، نظام اجتماعی و در مجموع بر اساس فرهنگ،امکانات،نیازها و خواسته های آن روزگار شکل گرفته و ساخته شده بودند و مطمئنا" فضاهای شهری امروز باید با توجه به شرایط و مقتضیات امروز طراحی و ساخته شوند.شناخت فضاهای معماری و شهری تاریخی می تواند زمینه ی مناسبی برای درک الگوهای سنتی پدید آورد تا با توجه به آن بتوان آثاری خلق کرد که ضمن دارا بودن خصوصیات کالبدی و کارکردی مناسب،از هویت فرهنگی شایسته ای نیز برخوردار باشد.

دؤر گفتن ایشون.....

موزه ای به نام منطق الطیر

یکی از بخش های جذاب کتاب هنر و وعنویت اسلامی فصل 6 یا پرواز پرندگان به سوی وحدت تاملاتی درباره منطق الطیر عطار هست دکتر نصر دراین بخش از کتاب به زیبایی از عطار و داستان عارفانه ودرک شهودی و مسیر خود شناسی به خدا شناسی حرف میزنه خیلی راحت با مخاطبش ارتباط برقرار میکنه وخیلی خوب تونسته این داستانو تحلیل کنه. ضمن خوندن این متن داشتم به معماری معنا گرایی که ما توی ایران خیلی کم تونستیم بهش بپردازیم فکر میکردم. معماری که مثلا توی موزه هولوکاست خیلی خوب به وسیله موشه سفدی نشون داده شده یا موزه ی یهودیان برلین اثر لیبیسکیند این 2 معمار به راحتی تونستن مفاهیم که قوم یهود باهاشون درارتباط بودند رو با حجم، فرم، فضا، شکل و به ما نشون بدن. مفاهیمی مثل تنگنا، فقر، بدبختی، رسوایی، دربه دری، ظلم در حق یهودیان و... .

توی معماری امروز ما مفاهیمی هست که بیشتر در عرصه ادبیات جاری شده مفاهیمی مثل خلقت انسان از دیدگاههای مختلف، خودشناسی،خداشناسی،معرفت و... به نظر شما کسی تا حالا تونسته این مفاهیم رو در غالب و کالبد معماری نشون بده؟ مفاهیمی که در کتاب منطق الطیر عطار به بهترین نحو نشون داده شده: پرندگانی نمادین که هر کدام ظاهربینی خاص خودشونو داشتند: ثروت- قدرت- سیاست- تمیزی- زیبایی- ظاهر- زندگی جاودانه- پول پرستی- ضعیفی و رهبری به نام هدهد.

هدهد در نقش رهبر می خواست اونها رو به سیمرغ رهبر افسانه ای و اساطیریشون  برسونه تا به اونها و تمام پرندگان حکومت کنه.

بالاخره پرندگان با این خصلتها و این افکار کنار اومدند و با هم موندند و با هدهد از هفت وادی گذشتند و در انتها فهمیدند که خودشون سی مرغ یا همون سیمرغ هستند منطق الطیر در شروع با ستایش خدا شروع میشه ستایشی که پرنده سیمرغ داره پرندای که خودشو نمیشناسه عطار برای وحدت گذرننده را از سختی ها و مهارتهای شعور کیهانی بگذرونه (سختیهایی به قیمت جان) شخص باید از دروازه فنا بگذره و چنان سیمرغ را بشناسه که هم بسوزاند و هم تقدس ببخشد در وحله دوم به مقدمه رهبر دینی (پیامبر) می پردازه که اینجا هدهد کار همون رو می کنه و شمع داستان که از اجتماع مرغان شمع می شه برای داشتن سلطانی که با آن بتواند شادی کنند و هدهد راهنما شروع به این سفر سخت می کند خوب به نظر من بهترین مفاهیم در این بحث مطرح شد- خودشناسی که به خدا شناسی در طی هفت مرحله منتهی می شه این هفت مرحله خیلی حیاتی اند.

حالا می تونیم با این مفاهیم مکانی رو(که به نظر من موزه منطق الطیر بهترین گزینه هست) طراحی کنیم که در اون تمام صفات بد پرندگان با معماری به مخاطب نشون داده بشه همینطور با طی هفت مرحله (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا) مراحل هفتگانه ای رو که مرغان پشت سر گذاشتند رو هم نشون بدیم.

توی این پست خواستم به نظر یکی از اساتید نزدیک تر بشم:ما امروز باید یک خلا رو توی معماری ایران نه تنها جبران بلکه به وسیله اون جهانی بشیم خلائی که میتونه نقطه قوت ما باشه :معماری معنا گرا

ما امروز توی ایران از لحاظ تکنولوژی از اکثر کشورهای دارای معماری عقب تریم چرا تکنولوژی وارد نکنیم تا یک نقطه قوت به اسم معماری معنا گرا داشته باشیم

غواص بحر عمیق باید بود تا مروارید را پیدا کرد

منتظر نظرای خوبتون میمونم

حیاط خانه ما کو؟

تقدیم به تمام معمارهای متعهد

حیاط خانه ما کو؟

کجا شد باغی از جادو...........چه شد هشتی تو در تو

کجا رفته است آن کوچه.........که ما را گرد می آورد

چه شد آن چند ضلعیها،مربعها،مثلثها

چه شد از بین رفت آن باغ

جه شد آن شیشه های زاغ،که از آن نور می آویخت

کلاغ امروز باید خانه اش را در کدامین باغ برپاید ؟ چه میشاید ؟ چه میباید؟

چه شد آن ماهی قرمز که بر کاشی ، که در آبی،کنار مرغ و مرغابی شناور بود؟

حیاط خانه محشر بود و حال کوچه دیگر بود

چه شد آن کوچه کوچک؟ چرا شد خانه آلونک؟

 

 

حیاط خانه ما کو؟

به دنبال چه در این شهر میگردم

کجا دیگر بیابم رنگ گل را ،بوی گل را، حال دل را

کجا شد باغی از جادو؟!

نگویا... این قفسهای  بدون میله ی از جنس شیشه ،تا همیشه،

جای آن سرخ است و آن آبی ،همان حوض و همان ماهی سرخابی

نگویا ...کمکمک گنجشها در خاطرات شهر میمیرند

نگویا... که کبوترها سراغ آسمان دیگر نمیگیرند

نگویا... قاب عکس از انار امروز جای انعکاس آن درخت سبز و قرمز را

درون حوض آب بگرفته است

نگویا رنگ وبوی زندگی رفته است

 

 

چه شد هشتی تو در تو؟!

اگر سخت است درس هندسه امروز ....

که دیگر نیست زردی مثلث ها و سرخی مربع ها و آبی دوایر هم،نه در باطن نه در ظاهر

چرا که خانه و کوچه..... چرا که کوچه و شهرم......معلم نیست

بگو از شهر و از کوچه....بگو از کوچه و خانه..... از این بهتر معلم کیست!!!!

حیاط خانه ما کو؟

حیاط خانمان شهر است ........ حوض شهرمان رود است

برای دست شستن از قشنگیهایمان زود است

 

 

اگر امروز فهمیدم

چه میشاید ،چه میباید؟

برای کودک فردا که می آید

که میباید بیابد خاطرات کودکی را..........در کجا؟   در شهر، که امروزی که دیگر نیست

نه بوی گل ،نه رنگ گل، نه آن خانه، نه پروانه ،نه باغی که کلاغ پیر را لانه

حیاط خانمان شهر است         حوض شهرمان رود است

برای زندگی بی هیچ زیبایی زود است

حیاط خانمان را دوست میدارم

حیاط شهرمان را دوست میدارم

اگر کودک اگر پیرم ،اگر از خانه یا شهر دلگیرم

برای نسل بعد از ما که می آید چه میشاید ،چه میباید؟

 

 

 

 

جام جهانی...توریست...عشق یا صنعت فوتبال

سلام این چند روز تب جام جهانی و گردشگرایی که تو خونه هاشون موندنو برای دیدن به آفریقای جنوبی نرفتن.....چرا؟؟؟چون اینجا آفریقاست..

اگه این رویداد ورزشی تو یه کشور اروپایی یا امریکا برگزار می شد فکر می کنید چند برابر این مقدار به دیدن این رویداد میرفتن رویدادی که کم کم داره به یک صنعت  تبدیل میشه: صنعت فوتبال

صنعتی که فقط یک شب پخش بازی رئال بارسلونا از چند سال کار کردن مفید برای جهان بشریت بیشتر درآمد داره...

بازی های این دوره در ورزشگاهی افتتاح شد که ایده اصلی اون از یک دیگ آفریقایی گرفته شده بود. در بین کشورهای جهان تنها یک کشور این بازیها رو به صورت قانونی برای مردمش پخش نمیکنه اونم کشور کره شمالی هست که خودش توی جام جهانی با تیمهای برزیل، ساحل عاج و پرتغال هم گروه هست

ورزشگاهها به راحتی قابلیت اینو دارن که مثل موزه جایی باشن برای عقده های معمار های که کار هاشون خیلی پرخرج اند و هر کسی نمیتونه برای هر جایی اینطور طرح هایی رو اجرا کنه موزه ها، اماکن توریستی و جدیداً اماکن مذهبی میتونن بهترین نوع این طور معماریهایی باشن معماری هایی برای پول خرج کردن مردمی که می خان چند وقت خوش باشند ... همین خوش بودن به طور نا محسوس مافیایی برای عدهای درست کرده که براحتی میتونن پول در بیارن، سیاست تعیین کنن، قانون وضع کنن، بخندن، بخندونن وکلی کار دیگه که حتی فکر نمیکنیم این جور مافیایی تو کار باشه دقیقاً مثل مد و مد گرایی تو لباس که عزیزان توی مجله فصل نو به تفصیل به این مقوله پرداختند

 

ولی بازم به کره شمالی که اینقدر میفهمید که جلوی این موج پرقدرت مثل یک صخره وایستاده.....  زنده باد محدودیت

وقتی نتیجه این بازی ۲-۱ به سود برزیل تمام شد و کره تونست یه گل بزنه و اونو به رهبرش کیم جونگ ایل تقدیم کنه واقعاْ.....

زنده باد باقیماندگان نسل غیرت

اظهارات سایت حمید استیلی هم در مورد رهبر کره شمالی جالبه برای دیدن  اینجا رو کلیک کنید

نظر خواهی

لطفاً به دو نظر خواهي گوشه سمت راست پايين صفحه دقت كنيد....... نظر بديد كه به نظر شما كدوم گزينه درست هست

اعتماد به نفس

از خود دور شویم

کمی دورتر......

در چند قدمی خود باستیم .                        

 و بپرسیم

این کیست............................؟

گاهی اوقات فقط اعتماد به نفس که موجب میشه ما طرح بهتری داشته باشیم. البته نه از نوع فانتزی و کاذب.

 بعضی مواقع اساتید هم به عدم اعتماد به نفس دامن میزنند و با تعریف از دانشگاه های دیگه میخوان ایجاد رقابت کنند. غافل از اینکه دارند برعکس عمل میکنند

در این راستا هرزگاهی به اینترنت سری بزنید و کارای دانشگاه های بزرگ رو ببینید.اونوقت که  میبینین هیچ فرقی با هم ندارین.

ممکنه درست باشه که بعضی از این دانشجوها مطالعه بالایی دارند. ولی یادمون نره حفظ کردنه چندتا اسم کارایی نداره. البته خوبه که ما این آثار رو به خاطر بسپاریم و دلیل برتری و اسم درکردنش رو بدونیم. ولی اسم حفظ کردن فقط به درد دوران دانشجویی میخوره و بس. مگر اینکه بخواین داخل دانشگاه  تدریس کنین.البته این نظر منه.

همیشه قبل از طراحی با خودتون تکرار کنین که طرح من بهترینه. در این صورت تلاشتون هم بیشتر میشه و در نهایت طرح بهتری هم خواهین داشت.یه بار امتحان کنین!!!

چند خبر از گوشه هاي معماري ايران

اين خبر رو ميزارم و فقط ازش يه هدف دارم :داغ دل بچه هاي معماري محقق رو تازه كنم...

چرا؟؟؟؟..... چونكه ما به خاطر چسبوندن اعلاميه روز معمار بايد سه روز قبل هماهنگ كنيم يك استاد لطف كنه و عمليات!!! رو به عهده بگيره .... هزار جور تعهد و امضا و .... تا دو پوستر بتونيم رو در و ديوار دانشكده فني بزنيم

چرا بدون اعتراض؟؟؟... بخدا به ما گفتن ما يه آيين نامه داريم كه ازش نميشه تخلف كرد .. بودجه نداريم ... جا نداريم ...همايش؟؟؟ كي؟ كجا؟ اينجا؟ نه بايد شش ماه قبل هماهنگ ميكردين ... همه جا همين قانونه هيچ جا اينطور كه شما ميگين نيست

چرا اين قدر دير؟؟؟؟.... تقصير من نيست ... يادم ميره آروناي عزيز رو هميشه چك كنم و بدونم بچه هاي معماري بقيه دانشگاهها چكارا كردند

چشمتون روز بد نبينه امروز كه داشتم آرونا رو چك ميكردم اين خبرو ديدم

مهندسین مشاور ره شهر در دانشگاه زابل

گروه معماری دانشگاه زابل با همکاری انچمن علمی دانشجویان معماری به مناسبت روز معمار اقدام به برگزاری مراسم گرامیداشتی با حضور نمایندگانی از گروه بین المللی ره شهر در این دانشگاه می نماید.

محورهای عمده سخنرانی مهمانان پیرامون معماری پایدار و طراحی شهر فرودگاهی است.

زمان: سه شنبه 7/2/89 ساعت 9 صبح

مکان: آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه

رویدادهای جنبی:

برگزاری نمایشگاه آثار دانشجویان

برگزاری مسابقات طراحی معماری

برگزاری کارگاه تعامل اندیشه های دانشجویی

بازدید از اماکن تاریخی و میراثی سیستان برای دانشجویان و مهمانان...

براي ديدن لينك مستقيم اينجا رو كليك كنيد...

خوب ...حالا ما مونديمو يه روز معمار رد شده

همون قول هميشگيو بايد به خودمون بديم انشالا خوب ميشه...

يادمه پيشنهاد يه كارگاه آموزشي اسكيس با حضور استاد تقي نژاد از اساتيد خودمون با تعجب همه مواجه شد.....

 

مقالات مجله معماري و ساختمان

امروز سايت معماري و ساختمان  رو پيدا كردم ممكنه شما هم خيلي وقت پيش اين سايت رو ديده باشيد و مقالات اون رو خونده باشيد.... (اما اين مطلب واسه اون كسايي كه تا حالا نديدنش)

توي قسمت مقالات چند فايل آكروبات ريدر بود كه خودم دانلود كردم كه اينجا هم ميزارمش چند تا مقاله خيلي جالب توش هست ::

ساختمان جديد پرديس سينمايي پارک ملت بهانه ای برای نقد جريان معماری امروز ايران / ساناز افتخارزاده

     جوابيه شرکت حرکت سيال به نقد فوق در شماره 19 فصلنامه معماری و ساختمان

     نظر شما درباره نوشتار نقد و جوابيه آن

ساخت سد جديد البرز و تاثيرات آن / ندا احمدی لفورکی

معرفی روش های نوين در کنترل ارتعاشات ساختمان های بلند

مجموعه مقالات شورای فن آوری های نوين ساختمان

فن آوری ذرات بنيادين ، مواد و مصالح جديد معماری برای دستيابی به آينده ای سبز / جرج الوين

بررسی موردی خانه های مسکونی جديد در ژاپن 2/ توماس دانيل ( مجله شماره 15)

بررسی موردی خانه های مسکونی جديد در ژاپن 1/ توماس دانيل ( مجله شماره 15)

خانه ای در حاشيه کوير/ فرهاد احمدی

پيام اندرون فضای ايرانی / ساناز افتخارزاده

حکمت تزيينات در هنر و معماری اسلامی / نازيلا خسروشاهی  

نمونه ای از توجه به بافت در طراحی داخلی / ياسين دروديان

 توسعه پايدار به کدام سو ؟! آبادانی يا ويرانی .....

معماری - ضد معماری / گفت و گو با فرهاد احمدی

معماری نوآور در فاصله تهران تا سئول / نقدی از پارک سانگ جین بر کارهای فرهاد احمدی

معماری : شالوده شکنی و فن آوری برتر / گفت و گو با پیتر کوک

کارآيي و زيادگی به عنوان خاستگاه فرم معماری - فيليپ پلورايت

نقدی بر همايش مديريت توسعه فضاهای شهری - آناهيتا کيانوس

طبیعت ، تکنولوژی و معنای مکان / ریچارد راجرز و جولی اسکاتین  

آمیختگی هنر و فن آوری برتر / نگاهی به زندگی و کار رنزو پیانو

شهر همچون پالیمسستی از لایه های خاطره / داریوش شایگان

سه گانه پالیمسست : انباشتگی رازها / محمدرضا شیرازی

نمایشگاه همچون یک رخداد / گفت و گو با آرش مظفری

خانه : خلوت درون و غوغای برون / دکتر سیاوش تیموری

بازیابی فضا : تبدیل واحد مسکونی به خانه / ساناز افتخارزاده

معماری و فن آوری در عصر ارتباطات / آزاده شاهچراغی

چغازنبیل : ولوله در سرزمین خدایان / سید علیرضا قهاری

معماری در فضای سایبر / کمال یوسف پور

از خطاطی فضا تا معماری / معرفی امیر نصرت منقح

 

طراحي بيمارستان يا يك ترم دردسر

بيمارستان آدمو كلافه ميكنه چه طراحيش چه رفتنش چه نقدش چه بوش و همه چيزاي متعلق بهش

حتي بعضي وقتي از دايي نازنينمم كه بيمارستانيه كلافه ميشم...

استادمون راست ميگفت كه اگه بيمارستانتون به سرانجام رسيد معمار ميشين مدرك الكيه.ولي من كه هر چي فكر ميكنم بازم بيمارستانامون شبيه همينايي كه هستن ، هست. كاريشم نميشه كرد ، خيلي ها رو ديدم كه ميخان ذات بيمارستانو تغيير بدن كه بيمار توش احساس راحتي بكنه.

یه دوست دارم همیشه میگه برای طراحی بیمارستان لازم نیست معمار باشی باید پرستار باشی... خدا نکنه شغلمون و جون مردم برامون مثل یه پرستار عادی و روز مره بشه

البته همین دیروز قول استخدام ۲۳ هزار پرستار از طرف رییس جمهور به خانم دستجردی وزیر بهداشت داده شد با این کار ساعات کار کارکنان بیمارستان یعنی پرستارا کم میشه از طرفی توقعات پرستارا بالا میره و کم کم اعتراضات به نوع طراحی معمار ها در مورد بیمارستان شروع میشه از اونجایی که ایران یه ۱۰۰ سالی هست با طرح  جامع آزمون و خطا جلو میره انشالا تو این ۳ .۴ سال باید دید تاثیر این استخدامها به بالا بردن کیفیت معماری بیمارستان چطوری بوده....چون حدس زدن این تاثیر  خیلی خیلی سخته ممکنه هیچ تاثیری نذاره... از تاثیر حکومت و حاکمان در بالا بردن کیفیت معماری هر منطقه هر چی بگیم کم گفتیم...... بگذریم......

به نظر من فضاهاي بيمارستاني جديد توي ايران خوبه فقط بدي كه توي ۴.۵ تا بيمارستان ديدم اينه كه جا براي نشستن خيلي كمه .... من زیاد به بیمارستانا به دید معماری نگاه نکردم ولی اسم بیمارستان که میآد یاد این می افتم که از روی صندلی بلند میشم و جامو به یه پیرمرد میدم البته ذهنتون به طرف اتوبوس نره ها ...

خلاصه من سعی ندارم بیمارستانو جوری طراحی کنم که آدم حس فراغت ذهنی و هتل بودن بهش  دست بده

همین حالو هوا با سیرکولاسیون بهتر....

          

جادوی نقاشی

امروز توی سایت پارسینه که یه سایت خبریه داشتم خبر میخوندم که این عکسها رو دیدم
این عکسها کاملاْ گویا هستند که چی میخان بگن
نقاشیهایی که روی دیوار خیلی خیلی بهتر دیده میشن
از این جور نقاشیها روی دیوارهای یکی از شهر های آمریکا یه سرمایه گردشگری بزرگ رو به سمت شهر رونه کرد خداییش خوب مخشون کار میکنه راحت میتونن از کاه کوه بسازن و به قیمت طلا بار مردم کنن
بازم یاد حرف استادمون میافتم : چهار عامل جذب سرمایه این روزهای دنیا: ورزش.موسیقی.مواد مخدر.میل جنسی.... این یکی(گردشگری) جزو کدوم یکی بود؟؟؟؟
به نظرم بهترین اسم برای این سبک نقاشی جادوی نقاشیه
امیدوارم لذت ببرین
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

نوروز

وياد ها ميرود از يادمان
مانند ابري در آسمان بزرگ
در آسمان سياه، سفيد، آفتابي...
آفتابي شود شايد صبح نوروز پر از بارانم
باراني چو رگبار تگرگ بهاري
در صبح، ظهر، شب...
شب خواهد شد صبح سپيدمان
با ياد رفته در زير خروارها خاک...
وياد ها ميرود از يادمان چه زود...



باز هم نوروز و تعطيلاتش گذشت و ما باز هم يادمان رفت به خيلي ها تبريک بگوييم
تبريک دست و پا شکسته ما بي سرو پاها را بعد از روزها بپذيريد...

فیلتر کم رنگ میشه

سلام علیکم.
برادر محسن
سایت فورشیرد چند روز پس از چهارشنبه سوری به حالت عادی خود برخواهد گشت. البته ما در نظر داریم بخش هایی از این سایت را مورد فیلترینگ قرار دهیم اما کل این سایت را از حالت فیلتر برخواهیم داشت.
نگران نباشید. فیلتر شدن این سایت به منظور جلوگیری از متحد شدن اغتشاشگران قبل و بعد از مراسم سه شنبه آخر سال است.
این پیغام را در همه جا تکثیر کنید.
از مخابرات تهران بزرگ

با سلام امیدوارم مخابرات به وعده خودش عمل کنه و سایت فور شیرد و سایت پیک آپ دات ای ار  رو از فیلتر در بیارن

شرمنده همه مراجعه کنندگان این جا سرعت اینترنت هم پایین اومده معذرت میخام که نمیتونم براتون ایمیل کنم اگه عجله ندارید اسالا تا عید دو تا سایت از فیلتر در میآن

ممنون از نظراتون

فیلتر شدن سایت فور شیرد

سلام امروز هم از اون روزا بود از اون روزایی که خیلی ها ضد حال میخورن و میبینن که هرچی آپلود کردن فیلتر شده دیگه از این بدتر هم مگه میشه ؟

از تمام عزیزان عذر خواهی میکنم که فایلام فیلتر شده این هم از نتایج انتخابات...

هر کس فایلی رو خواست بگه تا سرورش رو عوض کنم

ممنون

مرخصی

به قول یکی از رفقا نابغه کسی نیست که تو ۴ ماه ۲۰ واحد پاس کنه....اون میشه یه آدم معمولی....نابغه اون کسیه که تو ۱ هفته امتحاناشو پاسی بگیره...

با عمل به این فصل الخطاب بنده و تمام دوستان کلاس داریم میریم تو یه غیبت صغری البته با اجازه شما

پس تا ۸ بهمن .....