کتاب برتر سال معماری و شهرسازی مسابقه مرحوم دکتر مزینی

این خبر رو توی سایت دانشگاه شهید بهشتی دیدم ...

نمیدونم جرا هیچ تبلیغی حول این موضوع نشده....

این اولین دوره کتاب برتر معماری شهرسازی بود که آقای پاکزاد لطف کردندو یک منبع دیگه به کنکور ۹۱ شهرسازی اضافه کردند...

کتاب «تاریخ شهر در اروپا» تألیف آقای دکتر جهانشاه پاکزاد از اعضای هیئت علمی گروه شهرسازی دانشکده معماری و شهرسازی دانشکاه شهید بهشتی موفق به کسب رتبه برتر در اولین دوره جایزه کتاب معماری و شهرسازی دکتر منوچهر مزینی توسط انجمن مفاخر معماری ایران گردید.

امیدوارم ار خوندن این کتابی که حتی رنگ جلدشو ندیدم لذت ببرید

کی گفته هنر نون و آب نمیشه؟

همینجوری داشتم وب گردی میکردم یهو اینو دیدم.... 

فراخوان بین المللی طراحی نماد حجمی میدان حضرت ولیعصر «عج» تهران

سازمان زیباسازی شهر تهران در راستای برنامه های شهرداری تهران در رابطه با ساماندهی میادین اصلی به منظور ارتقای کیفی سیما و منظر پایتخت کشور عزیزمان، در نظر دارد نسبت به طراحی، ساخت و نصب نماد حجمی برای میدان ولیعصر «عج» با موضوع «موعود» اقدام نماید.
لذا از کلیه هنرمندان علاقمند (به ویژه هنرمندان مجسمه ساز و معمار) دعوت می نماید طرحهای پیشنهادی خود را در مهلت اعلام شده به اداره آثار حجمی این سازمان واقع در عمارت عین الدوله (نگارخانه برگ) به نشانی: پاسداران ـ میدان هروی ـ خیابان شهید وفامنش ـ خیابان جمالی شرقی ارائه نمایند.

توجه:

1- هنرمندان می بایست در طراحی نماد، موقعیت وشرایط ویژه میدان و نیز موضوع اعلام شده با عنوان «موعود» را مدنظر داشته باشند.

2- توجه به ویژگیهای ایرانی – اسلامی و مفهوم "موعود" در قالب نگاه جهانی در طراحی نماد الزامی است.

 

ارائه طرح :

طرحها باید به صورت ماکت حجمی با اشل دقیق، همراه با پیشنهاد ابعاد و مقیاس، جنس اثر، و تصویر جانمایی در میدان ارائه شوند.تصویر جانمایی به صورت فایل و چاپ شده حداقل به اندازه A3 ارائه شود .بدیهی است به طرحهایی که ناقص ارائه شوند ترتیب اثر داده نخواهد شد.

3- هنرمندان باید در طراحی نماد به تغییرات فیزیکی میدان به دلیل احداث ایستگاه مترو توجه نمایند. میدان در شکل جدید پایین تر از سطح خیابان خواهد بود.

 

مشخصات میدان :

کلیه مشخصات مورد نیاز و تصاویر سه بعدی میدان از طریق وب سایتwww.zibasazi.ir ویا به صورت  CD ازدبیرخانه هنری  در دسترس قرار دارد.

4- در طراحی نماد باید به دید خیابان های اطراف ازشمال، جنوب، شرق وغرب و دید عابرین و مسافرین مترودر محوطه داخل میدان دقت لازم به عمل آید.همچنین عدم پوشانندگی خط آسمان می بایست در طرح پیشنهادی رعایت شده باشد.

 

داوری :

طرحهای رسیده توسط یک تیم متشکل از متخصصین مجسمه های شهری و معماری داوری خواهد شد. اسامی هیئت داوران متعاقباً اعلام می گردد.

 

جوایز :

به سه طرح برگزیده بنا به رای هیات داوران ، به ترتیب مبالغی معادل صد میلیون ریال ، هفتاد میلیون ریال و پنجاه میلیون ریال پرداخت خواهد شد.

مذاکرات نهایی در خصوص اجرای اثر به منظور انعقاد قرارداد پس از اعلام طرحهای منتخب، با طراح برگزیده صورت خواهد گرفت.

تلفن هماهنگی: 22969742
وب سایت:
www.zibasazi.ir
مهلت ارائه طرحها :29/4/1390

ایشالا به اعدادو ارقام که توجه فرمودین؟.....

حس نوستالوژیک خفته اما هوشیار....

ساعت ۳.۵ راننده به زور بیدارم کرد.... آقا کجا پیاذه میشی؟ با کج خلقیو پکر از خواب بی ثبات با وسط گلو جواب دادم "اردبیل" دوباره خودمو به خواب زدم که برسم...

این دفه شاگرد شوفر دست رو شونم گذاشت و گفت آقا اینجا میدون وحدت اردبیله... بد جور جا خوردم ..

جمع و جور کردمو اومدم پایین...ووی چه سرده... انگار تا حالا اردبیل نبودم.....

تو این گیر و واگیر راننده های چندتا سواری خیلی راحت تو ماشینشون لم داده بودن این دفه نوبت من بود نازشونو بکشم تا سوارم کنن.....بالاخره سوار یه پیکان شدم از چند تا مسیر گزشتیم تا رسیدیم به یک میدونی که یه سربازی تیر خورده بودو داش بال در می آورد.... توی یک ثانیه قدرت تحلیلم در حد یک ابر رایانه کار کرد......

فضای شهری مطلوبی نبود... سواره ... نبود محور پیاده ... تداخل سواره و پیاده در تمامی اضلاع ... المان نامتناسب با میدان... ایمنی ....تفرق پذیری... روان بودن .... فلکه :عنصری برای تردد...اه اه اه

اینا همه رو گفتم که فکر نکنید از فضا خوشم اومد ولی شدیداْ احساس دلبستگی داشتم بهش ... دست خودم نبود عاشق دور زدن دورش شدم....

انگاری یه غده تو مخم ترکید..... خودش بود غده نوستالوژیک....

 تمام عواطفم به کار افتاد .....جو نبود من اینجا رو دوسش داشتم....

حس حسرتی تمام وجودمو گرفت ولی نمیدونم چرا مغزم دستور اشک نمیداد؟... شاید چون آخرین بار گریه کردنم خیلی وقت پیش بود ....اونم تو خواب....

پیکان در اختیار من نبود ولی راننده یه ریز داشت در مورد یه بحث داغ روز حرف میزد ...نمیدونم چطوری جوابشو میدادم که آخر سر با اندیشه جبریت من قانع شد....

جلوتر رفتیم خاطرات به سرعت نور به توان صد داشت تو مخم رژه میرفت...

من دوست نداشتم این فضاها تغییر کنه من عاشق قدم زدن کنار این خیابونم....

به کتابخونه و پارک بغل شورابیل رسیدم حس میکردم نیمه گم شده خودمه....

چقدر بی رحمند جراحان شهری که به خاطر عملکرد و تناسب فضایی تمام دلبستگی ها رو زیر پا میزارند...

پیاده شدم اتاق طبقه سوم بود ۵۴ پله وقت داشتم در این مورد فکر کنم...

.

.

جلوی اتاق رسیدم جمع بندی انجام شده بود... یاد ترم یک افتادم که یکی از بچه ها از استاد وزیری پرسید چطور یک فضا ایجاد میشه که آدم بهش وابسته میشه فضایی که با نوری خاص رنگی خاص یا خاطره ای خاص از بقیه جاها متمایز شده...اون وقت نتونستم به سوال جواب بدم با اینکه استاد در موردش حرف زد...

الان میتونم ...

امیدوارم بتونم این حس رو بارم تو کارام.... شنیدن آوای گذشته... خاطرات جمعی... قرارگاههای رفتاری به وسیله احساسی خاص....

شاید یه روز من و تو بیشتر در این زمینه نوشتیم خوندیم یا...

یه چیزی تو مایه های پروژه دکترای مروارید قاسمی.....>کتاب اهل کجا هستیم...