صحبت دو دانشجو ی رشته معماری حول زیبایی شناسی٬ خط و مشی معماری آوانگادر و نو گرایی و سنت کار معمولی ست که باید از دو دانشجوی معماری انتظار داشت (و حتي اگر اين بحث ها در بين دانشجوها نباشد بايد اين رو يك مشكل تلقي كرد) اما بعد از دوران دانشجویی معماران به چند دسته تقسیم می شوند: معمارانی که معماری قوطی کبریتی را برمیگزینند و معمار نظام مهندسی آپارتمان های معمولی می شوند با 12 ستون و دو یا سه خواب و چهار بادبند که خلاقیت شان منجر به حذف بادبند و گذاشتن دیوار برشی می شود که بازشو داشته باشد.... معماراني هم به کارهای غیر از مسکونی می پردازند تا بتوانند کمی از خلاقیتشان استفاده کنند و فرم هایی ابداع کند که در نوع خود جالب باشد.... در ضمیر ناخود آگاه این دو گروه هیچ گاه صحبتی از سبک خاص نیست صحبت از فولدینگ و عوامل سنتی نیست صحبت از سنت گرایی یا پست مدرن نیست بحث انجام پروژست و بس ... بحث انجام پروژه به روشيست كه بهترين عملكرد رو داشته باشه. البته در معماران آگاه هميشه آگاهي و شرايط اقليمي به معمار خودش رو غالب ميكنه همونطور كه خودش رو به تمام اركان زندگي غالب كرده: خلق و خو - رنگ - فرهنگ- انديشه- تفريحات و حتي اعتقادات... بله شرايط اينگونه ايجاب ميكنه اين بهترين جمله اي هست كه تو معماري يك معمار خلاق ميتونه براي تثبيت و تفهيم فرم به همه بگه از يك مهندس بلند مرتبه معماري تا درجه پايين ترين انسان معماري فهم. نمون اين كارها در همه جا مشهود و قابل مقايسه با ديگر ابنيه هست تميدوارم تو نظرات خودتون اين بناها رو نام ببريد.... بحث اصلي دسته بندي نكردن اين معماري هاست كه از ديد يك معمار و يك دانشجو بالكل با هم فرق ميكنن يك دانشجو با ديدن يك بنا به بررسي سبك و معمار به عملكرد و فرم و همخواني ها با شرايط پروژه ميپردازه اما بغرنج ترين خط اين نوشته اينجاست: دانشجوها به استناد صحبت همين معماران بزرگوار (كه كم كم دارند به جرگه اساتيد گرام ميپيوندند) كم كم به سويي ميرند كه از بررسي اين سبك ها دل زده و اين رو كاري "بدور از بازار كار" ميدونند قباديان نويسنده و تقسيم كننده معماران به سبك هاي مختلف بررسي اين گونه معماري رو كاري ارزشمند ميدونه و بر اين اعتقاد داره براي تفهيم معماري و راحت تر شدن ايده ها و انگيزه هاي معمار "ميبايست" اين دسته بندي ها انجام بشه.