ستاره ها به چشم نمی آید آنقدر که باید دیده شوندو به وجودشان فکر شود روشنی شب شهر چشمک زدنشان را از ما گرفته... نورافکن های رو به آسمان که برای وجود ساختمانها و اثباتشان به اهالی شهر به این سو آن سو میرود حرف های ریش سفیدان قوم را در مورد ستاره ها و راز و رمز هایشان پوچ و بی معنی می سازد این گونه لذت های کویری کم اند و کم تر فرصت جولان در مقابل زرق و برق های شهری پیدا میکنند.


بیرجند- زاهدان و خیلی شهرهای دیگه تو دور تکامل شهری به خوبی قرار نگرفتند و یکباره بزرگ شدند روستاهای به هم پیوسته با فرهنگ و مردمی نا همگن و نا متجانس زندگی در شهر رو برای آدم های غریبه سخت میکنه و در عوض شهرهایی مثل یزد و نیشابور به دلیل اینکه روند رشدی قابل توجهی نداشتند و مهاجرت های روستا به شهر غیر متعارف نبوده میشه یه جورایی فرقشون داد با شهرهای افسار گسیخته.

برای اولین بار مقایسه جمعیتی شهرهای ایران رو تو یه جدول کتاب تحلیلی از ویژگیهای برنامه ریزی در ایران آقای ناصر دهاقانی دیدم رشد بعضی شهرها انقدر زیاد بود که آدم باورش نمیشد از این جدول خیلی درسها میشد گرفت اول اینکه بعضی شهرهای ما شهر نیست مجموع الروستاهاست و بعضی ها واقعاً شهره.

در مجموع الروستاها معمولا هر کسی و هر چیزی جای خودش نیست و مکان ها و شخصیتها جابه جا میشن شدید. اما در شهر ها تفریح لذت درس کار همدلی اجتماعی و همه چیزهای لازمه زندگی اجتماعی که بهترین وجهه از اونا رو میشه تو روستا دید کنار هم قرار گرفتند. این شهرها بنا به مصلحت ها بر پایه روابط اقتصادی زنده اند اما روابط فرهنگی عشیره ای هم توشون هست.

یاد صحبت های استادمون در رابطه با فرق های شهر و روستا افتادم که تو اون کلاس برا اولین بار شنیدمشون.

لپ کلام اینکه شهر من شهر نیست. شاید یه روز شهر بشه ولی شهر الان یه چیز دیگه خواهد شد ابر شهر یا فرهنگ شهر. مثل اینکه 10 سال دیگه من به اندازه داداشم میشم ولی اون هم کم سن و سال نمیمونه و بزرگ میشه رشد منو داداشم یکسانه اما به نظر شما رشد مجموع الروستاها و شهر یکیه؟

شهر جوونه یا نونهال و آیا مجموع الروستا الان نونهاله یا یه نوزاد عقب مونده؟آیا قدرت یک شهر رو پیدا خواهد کرد ؟

یا شاید نطفه این شهر ها ی آینده کثیف تر از اونه که بشه چند سال دیگه اونا رو شهر نامید؟

شاید هم این شهر ها مثل فرزند بی پدر و مادری بشن که جز قتل در اجتماع هیچ چیزی رو نمی پسنده؟